New Page 1

سی نت

 

صفحه اول - فیلم ها - نقد و یادداشت - ویدئو - هنرمندان - جدول فروش - نویسنده ها - جدول ارزشگذاری نویسندگان

پرسش و پاسخ   |  درباره ما   |   تماس با ما   |   تبلیغات  |   ماهنامه سینمایی «برش های کوتاه» (جدید)

انتخاب رنگ پس زمینه صفحه:  Back-White Back-Orange Back-Green Back-Brown Back-Blue Back-Gray Back-Blue Back-Yellow

جستجوی      در    

cinetmag.com - Advertise

جدیدترین شماره

ماهنامه سینمایی

«برش های کوتاه»

ویژه چهل نقش ماندگار

تاریخ سینما و تلویزیون ایران

.................................................

>> خرید نسخه الکترونیکی:

«فیدیبو»   |   «جار»

>> آرشیو شماره های گذشته

 

جدیدترین نقدها و یادداشت ها

arrow  تازه‌ترین خبر از وضعیت سلامتی غلامرضا موسوی در بیمارستان

arrow  مهدی هاشمی: اگر بازیگر نمی‌شدم دوست داشتم راننده ترانزیت شوم

arrow  عفو بعد از ۲۰ سال؛ حاتمی‌کیا واسطه آزادی ۴ هواپیماربا شد/ پایان متفاوت «ارتفاع پست»

arrow  «حسین آرتیست» سینما درگذشت

arrow  رخشان بنی اعتماد: من جزو شیفتگان سینما نبودم

arrow  آزاده نامداری درگذشت

arrow  پرویز پورحسینی بازیگر سرشناس سینمای ایران بر اثر کرونا درگذشت

arrow  کامبوزیا پرتوی کارگردان و فیلم نامه نویس سینمای ایران بر اثر کرونا درگذشت

arrow  «آنتونیا شرکا» عضو هیات انتخاب نماینده ایران برای اسکار: امیدی به موفقت «خورشید» ندارم/ انتخاب اولم بی‌تردید «خانه پدری» کیانوش عیاری بود

arrow  «جورج کلونی»: تشویق مردم برای رفتن به سینما نیرنگ‌بازانه است

 

پربیننده ترین نقدها و یادداشت ها

  New Page 1 New Page 1

فروش فیلم های روی پرده

:: به تومان ::

799,916,000

1 - شین

>> جدول کامل  -  فروش سال 0

New Page 1 New Page 1

تولیدات جدید

درب

درب ( هادی محقق)

بازیگران: هادی محقق، محمدظاهر اقبالی و روح الله برزگر

ضد

ضد (امیرعباس ربیعی)

بازیگران: مهدی نصرتی، لیلا زارع، لیندا کیانی، نادر سلیمانی، مهشید جوادی، روزبه رئوفی، مجید پتکی، عماد درویشی، شیرین آقاکاشی و جواد خانی

شهرک

شهرک (علی حضرتی)

بازیگران: ساعد سهیلی، کاظم سیاحی، مهتاب ثروتی، همایون ارشادی، رویا جاوید نیا، شاهرخ فروتنیان، مرتضی ضرابی، ساقی حاجی‌پور

۲۸۸۸

۲۸۸۸ (کیوان علیمحمدی، علی‌اکبر حیدری)

بازیگران: حمیدرضا پگاه، شیرین ‌اسماعیلی، مرتضی ‌اسماعیل ‌کاشی، سیاوش مفیدی، ساناز ‌مصباح، رضا داوودوندی، شیوا فلاحی، عادله ‌گرشاسبی، نرگس ‌محمدی، علی اوجی با یاری: حامد کمیلی، هادی ‌حجازی‌فر، امین ‌حیایی، کامبیز ‌دیرباز، سام ‌درخشانی، احمد ‌مهرانفر، کوروش ‌تهامی، سعید ‌چنگیزیان، کامران ‌تفتی، رامین ‌ناصرنصیر، میلاد ‌رحیمی

موقعیت مهدی

موقعیت مهدی (هادی ‌حجازی‌فر)

بازیگران: هادی ‌حجازی‌فر، ژیلا شاهی، وحید ‌آقاپور

شب طلایی

شب طلایی (یوسف حاتمی‌کیا)

بازیگران: محمدحسن ‌معجونی، یکتاناصر، مریم ‌سعادت، بهناز ‌جعفری، مسعود ‌کرامتی، سوگل ‌خلیق، بهناز ‌جعفری، سینا ‌رازانی، علی باقری، امیر محمدی، بابک ‌بهشاد، ناصر ‌هاشمی، بهادر ‌مالکی، زهرا ‌بهروزمنش، شکوفه ‌هاشمیان، علی پاشا، نساء افرنگه، پانته آ کیقبادی، فرسیما میرچی، سارینا یوسفی، علیرضا ساره درودی

هناس

هناس (حسین دارابی)

بازیگران: مریلا ‌زارعی، بهروز ‌شعیبی، وحید ‌رهبانی، سیاوش ‌طهمورث، سولماز ‌غنی، امین ‌میری، علیرضا نایینی، کوثر حیدری

ماهان

ماهان (حمید شاه حاتمی)

بازیگران: همایون ارشادی، رامین ناصرنصیر، امیررضا نظری، نگار جوکار و وحید رحیمیان

برف آخر

برف آخر (امیرحسین عسگری)

بازیگران: امین ‌حیایی، لادن ‌مستوفی، مجید ‌صالحی و نوشین مسعودیان

علفزار

علفزار (کاظم دانشی)

بازیگران: پژمان ‌جمشیدی، سارا ‌بهرامی، ستاره ‌پسیانی، ترلان ‌پروانه، مهدی زمین پرداز، عرفان ‌ناصری، یسنا ‌میرطهماسب، مائده ‌طهماسبی، رویا ‌جاویدنیا، فرخ ‌نعمتی، مهران ‌امام ‌بخش، ستایش ‌رجایی‌نیا، صدف اسپهبدی، متین حیدری نیا، محمد ‌معتضدی، بنیامین نوروزی، آدرینا توشه، حسین ولی‌زاده، علی امیرخلیلی، محمدمهدی احدی، ارشیا، توکلی، سپهر گندمی

>>  مشاهده لیست کامل تولیدات جدید

سی نت  >> اخبار و مطالب  >> مشاهده متن اخبار

یادداشت محمد علی سجادی خطاب به جمال شورجه

آقاي شورجه عزيز؛ بهشت شما را هم ديديم!

:: 1 مرداد 1392  12:47:46 AM  ::

محمد علی سجادی

محمد علی سجادی

 

سی نت: محمدعلی سجادی خطاب به اظهارات روز گذشته جمال شورجه مبنی بر ناسپاسی فیلمسازانی که بودجه دولتی گرفتند اما علیه وزارت ارشاد صحبت می کنند نوشته است:

پاسخ پُر از مِهرتان را به دفاعم از داودنژاد و سينماي ايران خواندم. پاسخي كه در ادامه به اتهامات واهي به او در گرفتن وام قرض الپس نده و ... رسيد. در اين پاسخنامه به طرح مسائلي پرداختيد كه خوب است من هم زواياي ديگري را باز كنم. هرچند شما فقط به يك زاويه باور داريد.

اولين برخورد حضوري من با شما در اوايل دهه هفتاد در خانه سينما بود (همين خانه سينماي غير قانوني !) در آن جلسه از من پرسيديد كه گويا به خاطر مشكل فيلم چون باد از شما دلخورم. گفتم اگر شما را هم خانه نشين مي‌كردند و به روز سياه مي‌نشاندند چه مي‌كرديد و شما گفتيد من عقيده‌ام را گفتم و من هم گفتم مگر من حق ندارم عقيده‌ام را بگويم ؟

اما اين بازي تلخ به سال شصت و هفت/ هشت و آن توطئه‌ از سوي شما و دوستانتان بر مي‌گردد. در شرايطي كه فيلم « چون باد» را با امكانات بسيارساختم ! و دلخوش اين بودم كه ديگر مشكلي پيش نمي‌آيد، به ناگهان بعد از نمايش فيلم در جشنواره به يكباره مرا با بهت پرونده سازي روبرو كرديد. باورم نمي شد كه به من بگويند مثلا تصوير قراردادي گنبد در حوض مسجد در وقت وضو يعني نشان دادن تزلزل اسلام! مانده بودم با اين كابوس در آن سال ملتهب چه بكنم. چه بكنم كه مرا با سلمان رشدي چفت و بست كرديد. بيشتر در هراس گريز مي‌زدند. به سراغ داودنژاد رفتم و او هم با شماها حرف زد و خواست كه مرا آزار ندهيد و شما همچنان ادامه داديد. حتا فكر كردم زنده ياد رسول ملاقلي پور هم آن نامه‌ي منحوس را امضاء كرده كه او چنان به خشم آمد و انكاركرد به جان دوست ديگرتان افتاد كه نام بردن از او زنده كردنش هست، و تنها شانس آوردم كه مي‌خواستم فيلم گزل را بسازم آن هم با گروه شاهد تلويزيوني. سين جيم شدم و از داشتن پروانه ساخت و استفاده از امكانات معمول توليد فيلم بازماندم و فيلم را با چنگ و دندان ساختم. با موتور هشتاد سيلندريم و گفتند نبايد بسازي. گفتم مي‌سازمش حتا اگر آخرين فيلم زندگيم باشد!

ممنون كه يادآوري كرديد به دفتر من آمديد. اما براي چه ؟ نه براي فيلمنامه بل فيلم توقيف شده «تردست» بود. (ديگر نيازي نيست پرونده اين فيلم را باز كنم. در آغاز صدارت معاونت روبه افول فعلي پروانه گرفت و ماجراي فروشش به رسانه‌ها و توقيف مجدد و باقي قضاياش) فيلم را دادم تا ببينيد و رفع مشكل بكنيد. فيلمي كه در دوره قبل به مدت شش سال توقيف شده بود. بله من در طول اين سه دهه به يمن وجود شما و ديگران بسيار آسوده كار كردم. فيلم را ديديد و گفتيد نمي توانيد كاري بكنيد. بنده هم گردن شما را نزدم و نخواهم زد. نوشتيد عيسي به دين خودش موسي به دين خودش!

فيلم «چون باد» داستان ساده‌ي يك خانواده شهرستاني‌است. فيلمي كه براي اولين بار لهجه اصفهاني را در سينماي ايران به كار گرفت. سعي كرد به سينماي بومي برسد. پدربزرگي خطاط و عريضه نويس پسري كه سركارگر كارخانه ريسندگي است و نوه‌اي علاقه مند هم به خطاطي و هم به دوچرخه (شما كه عاشق نماد سازي هستيد اين را حذف كرديد). پدربزرگ در اثر بحران روح و ذهني تصادف مي‌كند و پسر كه تمام طول تابستان تلاش كرده تا پنهاني كار كند و به آرزويش كه خريد دوچرخه‌اي است برسد، پس اندازش را خرج درمان پدربزرگش مي‌كند. پدربزرگ هم سرانجام در اوج بي چيزي كتاب خطي استادش را مي‌فروشد تا جبران كند و به مِهر نوه‌اش پاسخ بدهد. چه كار غير انساني و غير اخلاقي كرده ؟! خب شما چه كرديد؟ مسئول و غير مسئول براي اثبات ادعاتان گويا ذره بين زدند تا ثابت كنند آن كتاب خطي پدربزرگ (زنده ياد كسبيان) قرآن مجيد است. شما احتمالاً يا مجهز به امداد غيبي هستيد و يا در لحظه‌ي ساخت فيلم با من بوديد و ديديد كه بنده قرآن را به دست بازيگرم دادم. مي‌توان تلقيِ مفهمومي بكنيد كه طبق تربيت‌تان همين كار را مي‌كنيد. من نقد اعتقادتان را نمي كنم. اعمال‌تان معرف اعتقادتان است.

بله فيلم «چون باد» در زمان مديريت آقاي انوار و بهشتي دچار مشكل شد. فيلم‌هاي من در دوران ايشان هم توقيف شد و هم به مشكل خورد، مثل گنج و جدال و ... ولي اتفاقن فيلم چون باد از اين امر مستثني بود. شما در دفتر و دستك آن دولت نبوديد ولي جزو گروه‌هايي بوديد كه به حق يا ناحق انالحق، مي‌زديد و مي‌زنيد. چيزي كه همان مسئولين بارها به ما گوشزد مي‌كردند و متاسفانه درست بود. فشار شما و دوستان‌تان كار را به آن جا كشيد كه حرف فيلم من تا مجلس هم رفت براي محكوم كردن كار آقايان انوار و بهشتي. پس من و امثال من بهانه‌اي بوديم براي دعواي حيدري و نعمتي و گرفتن صدارت كه گرفتيد بلاخره و حاصلش حتما شما را به بهشت مي‌بَرد و ما را به جهنم!

فيلم چون باد را حالا ببينيد. چون زمين مي‌گردد و احتمالا شايد در شما هم تغييري روي داده باشد. ببينيد من به سنت غمخوارانه نگاه كردم يا با تنفر؟ در آن فيلم در شهر اصفهان كه تلفيق زيباي سنت و مدرنتيه هست من نه كسي را محكوم كردم و نه حاكم. چون مثل شما نيستم. بل نگاهم هم به پدربزرگ و هم به پسر و نوه‌ و ... خانواده‌ از سر مهر و همدلي است. به اتكاي فيلم اين را مي‌گويم. تقابل پدر و پدربزرگ، تقابل گذشته و اكنون، يا واقعيت و روياي از دست رفته است. آقاي شورجه شما سوار دوچرخه مي‌شويد يا اسب ؟! شما از ماشين و تلفن و تلويزيون و چرخ گوشت برقي و كامپيوتر و هواپيما و قطار و... سينما استفاده مي‌كنيد يا نه ؟ آيا همه‌ي اين ها دستاورد مدرنيته نيست ؟ ! آيا فروش كتاب خطيِ استادِ پدربزرگ كه شما متهمم كرديد و در آن سال‌ها انگ سلمان رشدي وطني را بر پيشانيم زده بوديد يعني فروش قرآن يا فهم دوران؟ بله فهم دوران براساس درك همان حرف معروف حضرت علي (ع) كه گفت فرزند زمان خويشتن باش؟ من نيازي نمي بينم اين‌ها را به شما ثابت كنم. چون شما گرفتار و محبوسيد و از درك و تجلي همان كه ادعاي مومن بودن به آن را مي‌كنيد عاجزيد. نمي‌توانيد بفهميد كه اگر خداباور باشيد و نباشيد در اين حقيقت ساده تامل مي‌كنيد كه اگر قرار بود فقط يك عقيده و روش ـ مذهب ـ باشد حتم يك صد و بيست و چهارهزار پيغمبر ظهور نمي كرد و اين همه كتب مقدس نداشتيم. حالا شما فكر كنيد همه مسلمانند و مسيحي هم فكر كند همه مسيحي هستند ... البته حساب شما را از آن تلقي عارفانه جدا مي‌كنم كه درخت هم مسلمان است و سنگ و ... وحدت در تكثر و تكثر در وحدت ... كساني مثل شما حتم نمي تواند درك كند كه دوربينش را در جاي يك مسيحي و زرتشيتي و ... بگذارد ...چون نديديد حقيقت ره افسانه زديد!

من آدم مذهبي نيستم و مدعي آن هم نيستم ولي مي‌فهمم كجا دارم زندگي مي‌كنم و نفس مي‌كشم و به چادر و اعتقاد مادرم بوسه مي‌زنم. به عموهايم كه تبلور سنت‌اند و دكاني از عقيده‌شان درست نكردند باور دارم. پس نمي خواهم به شما و ديگران ثابت كنم كه من چه هستم يا نيستم. فيلم چون باد از يك ضرورت تاريخي ـ حتا بي خوش باوري ـ حرف مي‌زند. آقاي شورجه، از لاك تان در بيائيد و ببينيد كه جامعه ما در همين سه دهه اخير از چه رشد و تغيير و تحولي عبور كرده. سي درصد شهرنشيني و هفتاد در صدد روستايي جا به جا شده‌اند. اين يعني چه ؟ آيا پيش بيني غم انگيز فيلم چون باد نيست ؟ آيا دوچرخه‌ي نمادين، طبق تعبير شما فتح و ظفرش نيست ؟ آيا خيل هم مسلكان سنتي و بازار نشين به بالاي شهر و برج‌ها كوچ نكردند؟ آيا برخي به حفظ ظواهر پول‌هايشان را در دوبي و كانادا و ... خرج نمي كنند؟ آيا در جامعه‌ي ما كه اين همه دم از سنت مي‌زنيد در لايه زيرين زندگيش ـ از سر لج و يا ضرورت، به ويژه جوانان ما با الگوهاي به روز غربي زندگي نمي كنند و آرزوي به روز بودن ندارند؟ در اين سه دهه شما چه قدر توانستيد جلوي اين روند را با همه‌ي اما و اگرش بگيريد؟ خانه‌هاي سنتي چرا يكي يكي در محله‌ها فرو مي‌ريزد و جايش آپارتمان ساخته مي‌شود ؟ آيا اين همان ديالوگ فيلم چون باد نيست؟ (پدربزرگ كاسه‌ي زيباي خاتم را نشان پسر و دوستش مي‌دهد و مي‌گويد چه چيز مي‌تواند جايگزين اين كارهنري دست ساز بشود و از كاسه‌هاي باسمه‌اي و كارخانه‌اي انتقاد مي‌كند. پسرش (لبخنده) مي‌گويد درسته ولي تو كاسه خاتم كه ديگه نميشه آبگوشت خورد كه ؟!) اين طرح واقعيت هست يا محكوم كردن آن؟ حفظ و فهم سنت كار ماست ولي گرفتار آن شدن چي؟

اما فرموديد من هجده فيلم ساختم. درست نيست. شانزده فيلم. من و داودنژاد اصلا برخلاف شما با بخش خصوصي كار نكرديم و با پول دولت و نفت فيلم ساختيم. ما با پول بيت المال به خارج رفتيم .من برخلاف شما با چنگ و دندان فيلم نساختم. فيلم‌هاي شما هي توقيف شد و با كم‌ترين هزينه و در كم‌ترين مدت فيلم‌هايتان را جمع و جور كرديد و من با بودجه‌هاي ميلياردي هم شدم فيلمساز و هم نورچشمي سياست رسمي !

من آن دفتر را با وام‌هاي اهدايي خريدم و شما اصلاا دفتري نداريد ؟! خانه‌ي من نه در مجيديه و پيش از آن نظام آباد بلكه به گمان شما، مثل بيشتر دوستان در بالاي شهر تهران هست؟!

شرح چگونگي فيلم ساختن شما كه دل هر سينما دوستي را به درد مي‌آورد و مرا و داودنژاد را برابر شما قرار مي‌دهد كه با انواع و اقسام مميزي و تهديد و ارعاب و بي پولي ساختيد و در هر دوره‌اي از دهه شصت به اكنون ابدا از سوي مدير و مسئول غير مسئول و گروه‌هاي فشار در فشار نبوده!

از سال هشتاد و شش تا به حال فيلم سينمايي نساخته‌ايد و با تدريس و نقاشي و ... روزگار مي‌گذرانيد. واقعا برايتان دشوار است. ما بي رحميم و حالي‌مان نيست كه درچه وضعي دست و پا مي‌زنيد. به شما پروانه ساخت ندادند و مجموعه جست و جوگران‌تان را هم در شب تصويربرداري توقيف كردند ولي شما همچنان در خانه نشسته‌ايد و با ايمان‌تان سر مي‌كنيد و به نقاشي رو آورديد. در عوض من و دوستان‌مان منجمله دادونژاد به فكر حذف شما و همه‌ي آن هايي هستيم كه سينماي ايران را به دوش مي‌كشند. براي توهم رهايي همه‌ي مردم جهان ـ حتا نه مردم خودمان ـ دست به هركاري مي‌زنيم و سينما را به نابودي مي‌كشانيم و لشكري بي كار تحويل مي‌دهيم و دل مان خوش است كه يكي دوتا تهيه كننده كه اصلا دولتي نيستند و از امكانات دولتي استفاده نكردند بشوند مديرعامل الصاقي و اهدايي معاونت سينمايي. فقط براي آن كه خانه سينما و هر تشكل ديگري را به انجمن و كلوپ تقليل بدهيم تا بتوانيم به مقاصد‌مان برسيم. و اين كار اصلاً سياسي نيست.

اما موضوع آقاي داودنژاد و اتهام واهي شما به او براي دريافت وام قرض الپس نده‌ي دويست توماني از بنياد فارابي. (شما تا به حال چه قدر از وام‌هاي تان را پس داديد ؟!) تا آن جايي كه من مي‌دانم ايشان هيچ مبلغي را بابت فيلم« كلاس هنرپيشگي» از بنياد فارابي دريافت نكرده اند. آن چه كه واقعيت دارد اين است كه ايشان نه دويست ميليون تومان كه دويست و بيست ميليون تومان دريافت كردند، آن هم در طول هشت سال صدارت شما و همقطارانتان. اين مبلغ بسيار سنگين كه شما و دوستان تان با آن چندين فيلم خواهيد ساخت را از طريق فروش رايت فيلم «كلاس هنرپيشگي» به مبلغ صد و بيست ميليون تومان به رسانه تصويري و صدميليون تومان را به طور نقداز طريق فروش رايت خانگي «مرهم» به بنياد مربوطه پرداخت كردند. اين از اين.

ما اين را فهميديم كه شما اين مقدار از پول سينما را چه‌طور هزينه كرديد، اما باقي پول سينمايي‌ها كجاست؟ آمار اين همه پولي كه در سينما دريافت شده را هم به همه اعلام مي‌كنيد؟ مي‌گوئيد ميلياردها تومان كجاها صرف شده و در جيب چه كساني ريخته شده؟ آن هم به بهانه فيلم سازي و نه سينما؟ داودنژاد با اين پول كه بخشي از هزينه‌ي فيلمش شده دو فيلم ارزشمند براي سينماي ايران ساخت يا خانه و برج خريد و سهم دار فلان بانك شد؟!

شما دَم از اخلاق مي‌زنيد و خداترسيد؟ به يك جوان در حال مرگ، كه از كودكي در كنار پدرش سينما آموخته و در آثار تصويري قد كشيده ، كمكي كرديد. آن هم نه مطلقا به درخواست داودنژاد بل احتمالا به اقتضاي وظيفه‌تان و آن را در بوق و كرنا كرديد؟ براي چه؟! پول هر آمپول يك ميليون تومان و هر قرص صد و پنجاه هزارتومان ... اين شرايط را كي ساخته؟ در همين حالا اين جوان در چه وضعي است؟ برايتان مهم است؟ اين كه درويشان پنهاني، بي آن كه شناخته شوند به سوي مستمندان مي‌رفتند و مساعدت مي‌كردند داستاني است كه شما دوست داريد باگفتنش آسوده شويد و در عمل چنين هوار بزنيد؟ داودنژاد و خانواده‌اش به سينما خدمت كردند يا به سياست و نيروهاي بيگانه كه او را متهم كرديد؟ سهم شما در سينماي ايران كجاست؟ نيازي هست به گفت و گوي برنامه‌ي هفت اشاره‌اي كنم؟ بازي جالبي است. شما و دوستان تان آمديد كه جلوي رانت خواري گروه پيشين را بگيريد ولي حاصل چه شد؟!

اگر هنوز خداباوريد و به روز جزا باور داريد به اعمال‌تان فكر كنيد. اگر آدم باوريد به آدم بودن... اين نسخه پيچي بارها تجربه شده و حاصل فقط روسياهي بوده. ما از دل اين تجربه درآمديم. تنها تفاوت من و امثال من با شما در اين است كه گرفتار راه و روش نيستيم. مطمئنا توقع ندارم و دوستان‌تان به سبك شخصيت‌هاي فيلم‌هايتان يكباره دچار تحول بشويد... با اين همه من هم براي شما سلامتي آرزو مي‌كنم چون نه از مرگ شما و نه از مرگ هيچ كسي خوشحال نمي‌شوم، اگرچه براي‌مان روزهاي مرگ‌آوري ساختيد!

جمال شورجه دیروز خطاب به افرادی چون سجادی و داودنژاد گفته بود: برخی از معترضین که مقابل خانه سینما جمع شدند ازامکانات مختلف دولت استفاده کرده و فربه شدند.

 

منبع: بانی فیلم

2650 - محسن آزاددل

 

Header

پرونده های ویژه سی نت از دوره های برگزاری جشنواره فیلم فجر

 

::  نقل مطالب و عکس های اختصاصی سی نت بدون ذکر منبع، نام نويسنده و نام عکاس ممنوع است  ::


صفحه اول  |  فیلم ها  |   هنرمندان   |   نقد و یادداشت  |  نويسنده ها   |  ویدئو  |  پرسش و پاسخ   |  درباره ما    تماس با ما  |   جدول فروش   |   تبلیغات


ماهنامه سینمایی «برش های کوتاه» (جدید)

::  سردبیر: احمد شاهوند  ::

 


تقدیر از احمد شاهوند در اولین جشن رسانه های سینمایی  تقدیر شده در چهارمین جشنواره وب به عنوان بهترین سایت فیلم به انتخاب کاربران  تقدیر شده در جشنواره نشریه های اینترنتی

  كليه حقوق اين سايت براي سایت سی نت (cinetmag.com) محفوظ است.

Copyright © 2003 - 2019 Cinetmag.com All rights reserved


طراحی و اجرا: استودیو سی نت