خسرو ضیایی عطاءاله سلمانیان بهزاد بهزادپور جعفر دهقان فرید کشن فلاح
خلاصه داستان:
در اواخر مهر ماه ۱۳۵۹، هنگامي كه خرمشهر در خطر سقوط قرار دارد، يك گردان از پاسداران به فرماندهي مرتضي براي كمك به رزمندگان اين شهر از تهران حركت مي كند و چون جاده هاي آن حوالي در دست عراقي هاست، آنان بايستي از بندر ماهشهر به وسيله هليكوپتر خود را به خرمشهر برسانند اما كوشش او براي در اختيار گرفتن هليكوپتر ناكام مي ماند و مرتضي گردانش را با يك لنج از طريق خليج فارس به خرمشهر مي رساند. او و گردانش يك روز پس از سقوط خرمشهر به آنجا مي رسند. طي نقشه اي، مرتضي همراه دو تن از بازماندگان رزمنده در خرمشهر شبانه به كمك يك بلم از كارون مي گذرد و به مواضع دشمن نفوذ مي كنند تا با تهيه نقشه از استحكامات دشمن در خرمشهر آمادگي اطلاعاتي لازم جهت ضربه زدن به عراقي ها بدست آيد. آن ها از كارون ميگذرند و طي چند روز اقامت در خرمشهر، با لباس عراقي ها اطلاعات لازم را بدست مي آورند. اما چون عراقي ها از وجود آن ها باخبر مي شوند ناچار بازمي گردند و شب هنگام، بر اثر درگيري با عراقي ها همراهان مرتضي به شهادت مي رسند و مرتضي آنان را به وسيله همان بلم به آن سوي كارون مي رساند.
.................................................
امتیاز
نویسندگان سی نت (از 4):
ارزشگذاری
نشده
.................................................