New Page 1

سی نت

 

صفحه اول - فیلم ها - نقد و یادداشت - ویدئو - هنرمندان - جدول فروش - نویسنده ها - جدول ارزشگذاری نویسندگان

پرسش و پاسخ   |  درباره ما   |   تماس با ما   |   تبلیغات  |   ماهنامه سینمایی «برش های کوتاه» (جدید)

انتخاب رنگ پس زمینه صفحه:  Back-White Back-Orange Back-Green Back-Brown Back-Blue Back-Gray Back-Blue Back-Yellow

جستجوی      در    

cinetmag.com - Advertise

جدیدترین شماره

ماهنامه سینمایی

«برش های کوتاه»

ویژه چهل نقش ماندگار

تاریخ سینما و تلویزیون ایران

.................................................

>> خرید نسخه الکترونیکی:

«فیدیبو»   |   «جار»

>> آرشیو شماره های گذشته

 

جدیدترین نقدها و یادداشت ها

arrow  روح زمانه / یادداشت مهرزاد دانش به مناسبت سالروز تولد رخشان بنی اعتماد

arrow  آزاده نامداری اولین و آخرین قربانی این ماجرا نیست/ یادداشت نزهت بادی برای درگذشت آزاده نامداری

arrow  تجربه‌ی لذت بخش تلاقی سینما و نقاشی/ یادداشت آرش عنایتی برای فیلم «The round up» ساخته میکلوش یانچو

arrow  بانو لیلی / یادداشت احمد شاهوند برای فیلم «بی همه چیز»

arrow  رمانتیسم کلیشه ای و کهنگی / یادداشت کوتاه احمد شاهوند برای فیلم «رمانتیسم عماد و طوبا»

arrow  نچندان راضی کننده در شروع، امیدوارکننده و کنجکاوی برانگیز در پایان / یادداشت احمد شاهوند برای قسمت اول "قورباغه"

arrow  چه کسی ستاره «خائن کشی» خواهد شد؟ / امیر جدیدی، مهران مدیری، حمید فرخ نژاد یا حامد بهداد؟

arrow  لذت بازی ... / سرمقاله احمد شاهوند برای انتشار پرونده ویژه بهترین فیلم های دهه نود سینمای ایران در ماهنامه سینمایی «برش های کوتاه»

arrow  شکوه یک جدایی / یادداشت سیدرضا صائمی برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» به عنوان بهترین فیلم دهه نود سینمای ایران

arrow  پرهيز از رويا پردازی / یادداشت عزیزالله حاجی مشهدی برای فیلم «خانه پدری» به عنوان دومین فیلم برتر دهه نود سینمای ایران

 

پربیننده ترین نقدها و یادداشت ها

  New Page 1 New Page 1

فروش فیلم های روی پرده

:: به تومان ::

799,916,000

1 - شین

>> جدول کامل  -  فروش سال 0

New Page 1 New Page 1

تولیدات جدید

درب

درب ( هادی محقق)

بازیگران: هادی محقق، محمدظاهر اقبالی و روح الله برزگر

ضد

ضد (امیرعباس ربیعی)

بازیگران: مهدی نصرتی، لیلا زارع، لیندا کیانی، نادر سلیمانی، مهشید جوادی، روزبه رئوفی، مجید پتکی، عماد درویشی، شیرین آقاکاشی و جواد خانی

شهرک

شهرک (علی حضرتی)

بازیگران: ساعد سهیلی، کاظم سیاحی، مهتاب ثروتی، همایون ارشادی، رویا جاوید نیا، شاهرخ فروتنیان، مرتضی ضرابی، ساقی حاجی‌پور

۲۸۸۸

۲۸۸۸ (کیوان علیمحمدی، علی‌اکبر حیدری)

بازیگران: حمیدرضا پگاه، شیرین ‌اسماعیلی، مرتضی ‌اسماعیل ‌کاشی، سیاوش مفیدی، ساناز ‌مصباح، رضا داوودوندی، شیوا فلاحی، عادله ‌گرشاسبی، نرگس ‌محمدی، علی اوجی با یاری: حامد کمیلی، هادی ‌حجازی‌فر، امین ‌حیایی، کامبیز ‌دیرباز، سام ‌درخشانی، احمد ‌مهرانفر، کوروش ‌تهامی، سعید ‌چنگیزیان، کامران ‌تفتی، رامین ‌ناصرنصیر، میلاد ‌رحیمی

موقعیت مهدی

موقعیت مهدی (هادی ‌حجازی‌فر)

بازیگران: هادی ‌حجازی‌فر، ژیلا شاهی، وحید ‌آقاپور

شب طلایی

شب طلایی (یوسف حاتمی‌کیا)

بازیگران: محمدحسن ‌معجونی، یکتاناصر، مریم ‌سعادت، بهناز ‌جعفری، مسعود ‌کرامتی، سوگل ‌خلیق، بهناز ‌جعفری، سینا ‌رازانی، علی باقری، امیر محمدی، بابک ‌بهشاد، ناصر ‌هاشمی، بهادر ‌مالکی، زهرا ‌بهروزمنش، شکوفه ‌هاشمیان، علی پاشا، نساء افرنگه، پانته آ کیقبادی، فرسیما میرچی، سارینا یوسفی، علیرضا ساره درودی

هناس

هناس (حسین دارابی)

بازیگران: مریلا ‌زارعی، بهروز ‌شعیبی، وحید ‌رهبانی، سیاوش ‌طهمورث، سولماز ‌غنی، امین ‌میری، علیرضا نایینی، کوثر حیدری

ماهان

ماهان (حمید شاه حاتمی)

بازیگران: همایون ارشادی، رامین ناصرنصیر، امیررضا نظری، نگار جوکار و وحید رحیمیان

برف آخر

برف آخر (امیرحسین عسگری)

بازیگران: امین ‌حیایی، لادن ‌مستوفی، مجید ‌صالحی و نوشین مسعودیان

علفزار

علفزار (کاظم دانشی)

بازیگران: پژمان ‌جمشیدی، سارا ‌بهرامی، ستاره ‌پسیانی، ترلان ‌پروانه، مهدی زمین پرداز، عرفان ‌ناصری، یسنا ‌میرطهماسب، مائده ‌طهماسبی، رویا ‌جاویدنیا، فرخ ‌نعمتی، مهران ‌امام ‌بخش، ستایش ‌رجایی‌نیا، صدف اسپهبدی، متین حیدری نیا، محمد ‌معتضدی، بنیامین نوروزی، آدرینا توشه، حسین ولی‌زاده، علی امیرخلیلی، محمدمهدی احدی، ارشیا، توکلی، سپهر گندمی

>>  مشاهده لیست کامل تولیدات جدید

سی نت  >> اخبار و مطالب  >> مشاهده متن اخبار

آیا "جدایی نادر از سیمین" نماینده ایران در اسکار 2012 خواهد بود؟

اسکار و عقده تاریخی سینمای ایران

:: 16 شهریور 1390  4:25:32 PM  ::

 

سی نت: آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک (Academy of Motion Picture Arts and Sciences) یا به اختصار آکادمی اسکار، سازمانی غیردولتی است که در سال ۱۹۲۷ میلادی در ایالات متحده آمریکا تاسیس شد. تمامی اعضای آکادمی از پرسابقه‌ترین دست‌اندرکاران صنعت سینما هستند. از وظایف آکادمی، برگزیدن نامزدها و برندگان جوایزاسکار و تحقیقات در زمینه پیشرفت صنعت سینما و توسعه علمی، آموزشی و ارتقای شغلی دست‌اندرکاران صنعت سینما است.

قوانین آکادمی اسکار
فرستادن ای‌میل به اعضای آکادمی نباید تمجید از مزایا یا دستاوردهای فیلم یا فرد خاصی باشد. تماس تلفنی به اعضای آکادمی برای تبلیغ یک فیلم مطلقا ممنوع است؛ حتی اگر در قالب این سوال باشد که آیا فیلم به دستشان رسیده است یا خیر؟

برگزاری هرگونه ضیافت، دعوت به ناهار، شام یا هر برنامه دیگری که اعضای آکادمی در آن دعوت باشند و با هدف تبلیغ فیلم صورت بگیرد ممنوع است. هر گونه آگهی، نامه‌نگاری، ساخت وب‌سایت و یا هر شکل دیگر ارتباطی که سعی کند با انداختن سایه منفی بر فیلم‌های رقیب یا تحقیر آن، فیلم بخصوصی را تبلیغ کند، مجاز نیست. مشخصا هر رفتاری که باعث شود در رقابت اسکار، اسم یا عنوان خاصی برگزیده شود، ممنوع است.

جوایز اسکار
انتخاب نامزدها و برندگان جوایز اسکار توسط اعضای آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک صورت می‌گیرد. آکادمی دارای بیش از ۶۰۰۰ عضو از دست‌اندرکاران صنعت سینما است. با وجود اینکه اکثر اعضای آکادمی در ایالات متحده آمریکا ساکن هستند، اما بسیاری از اعضای آکادمی دارای ملیت‌های متعددی هستند و در کشورهای مختلفی ساکن می‌باشند.

مجسمه اسکار
سدریک گیبونز ( Cedric Gibbons ) که یکی از طراحان صحنه مطرح در سینمای آمریکا بود هنگامی که اعضای آکادمی بر سر نوع جایزه مذاکره می کردند ، به فکر این مجسمه افتاد و طرح آن را ارائه داد ( او خودش یازده بار به دریافت این جایزه نائل شد).

طرح گیبونز، تندیسی از یک مرد بود با نگاهی جدی که شمشیری به دست دارد و روی یک حلقه فیلم ایستاده است. این طرح در اختیار مجسمه ساز مطرح ، جورج استنلی ( George Stanley ) قرار گرفت و او آن را به طول 13 اینچ و به وزن 6 پوند ساخت. این مجسمه ابتدا از 5/92 درصد فلز قلع و 5/7 درصد مس که از برنز پر شده و روی آن را با طلا اندود کرده بودند ساخته شد و ارزش آن صد دلار بود. اما مجسمه اسکار امروزی از فلزی موسوم به فلز بریتانیا ساخته می شود که کاملا پرداخت شده ، سپس روی مجسمه با طلای 10 عیار ، آب داده می شود بعد مجددا پرداخت و سرانجام با طلای 24 عیار اندود می شود. وزن این تندیس 11 پوند است و از نظر قانونی در سال 1941 به ثبت رسیده و شرکت معتبر تندیس سازی کالیفرنیای شرقی با همکاری شرکت پیکره سازی داج ( هر دو در ایالت کالیفرنیا ) از سال 1959 این تندیس ها را می سازند.

ارزش هر یک از این تندیس ها 200 دلار است ، اما این قیمت مهم نیست و ارزش معنوی آن برای برندگان اسکار غیر قابل محاسبه است. اما درباره اینکه چه شد که این تندیس را اسکار نامیدند داستان های گوناگونی نقل شده ، اما داستانی را که آکادمی تایید می کند ، این است که خانم مارگریت هریک کتابدار آکادمی که بعدها مدیر عامل آن هم شد ، نام اسکار را بر ان نهاده ، آن هم به این جهت که این مجسمه به عمویش که اسکار نام داشته شبیه بوده است. به این ترتیب از سال 1931 این جایزه را اسکار نامیدند.

مراسم اسکار
در شب شانزدهم ماه می سال 1929 ، اولین جشن اهدای جوایز آکادمی با حضور 270 مهمان در هتل روزولت ، واقع در هالیوود برگزار شد. حاضران توزیع دوازده جایزه در رشته های گوناگون سینمایی را مشاهده کردند.
در دو سال اول کمیته ای متشکل از بیست عضو از همه رشته ها انتخاب شدند که پنج نامزد دریافت جایزه را انتخاب می کردند و سپس فقط پنج نفر از اعضای کمیته ، برندگان اول را انتخاب کردند. در حالی که در سال سوم، چهارصد نفر گزینش را انجام دادند.

اولین بار این جایزه ها به فیلم هایی اهدا شد که از اول ماه اوت 1927 تا سی و یکم جولای 1928 به نمایش در آمده بودند. این شیوه (شش ماهه) تا سال 1933 اعمال شد و از 1934 سال تقویمی در نظر گرفته شد و تا امروز هم پا برجا ماند. بر طبق این قانون فیلمی می تواند در این جشنواره شرکت کند و نامزد دریافت جایزه شود که در آن سال حداقل به مدت یک هفته در شهر لوس آنجلس یا حومه آن به نمایش عمومی در آمده باشد.
آکادمی هر ساله ، در هر رشته سینمایی ، فهرست دستاوردهای برجسته را برای اعضای همان رشته می فرستد ( رشته کارگردانی برای کارگردان ها و ... ). هر یک از اعضا ( این اعضا در حال حاضر در حدود 6000 نفر هستند) موظف هستند که از بین این فهرست پنج نام را در رشته خود و پنج نام را به عنوان بهترین فیلم انتخاب کنند و آنها را به آکادمی بدهند. پس از شمارش آراء اولیه ، پنج نام به عنوان نامزدهای آن رشته برگزیده می شوند و بار دیگر این نام ها در اختیار اعضا قرار می گیرد. این بار در رای گیری نهایی از بین پنج نامزد ، اعضا می توانند در همه رشته ها رای بدهند ، ولی با توجه به اینکه برای رای دادن به بهترین فیلم خارجی زبان ، مستند و فیلم های کوتاه باید تمامی فیلم های نامزد جایزه را دیده باشند ، معمولا در این موارد تعداد آراء کاهش می یابد. این آراء این بار مستقیما به شرکت مستقل حسابرسی پرایس واتر هاوس فرستاده می شوند. رئیس این شرکت به همراه چند تن از اعضای قابل اعتماد خود در یک اتاق مخصوص به آراء رسیدگی می کنند. پس از آنکه کلیه آراء خوانده شد ، نام برندگان در دو نسخه در پاکت های لاک و مهر شده قرار می گیرند. یکی از این نسخه ها به داخل گاو صندوق شرکت می رود و نسخه دیگر در روز مراسم در اختیار رئیس آکادمی قرار می گیرد. در حقیقت این نوع رائ گیری یکی از بی خدشه ترین آنهاست و تا امروز هم خلافی در آن دیده نشده و همه اعضا تا زمان اعلام نام برندگان نتیجه را نمی دانند.

با وجود آنکه امروزه همگان بر شیوه درست و مناسب رائ گیری و انتخاب برندگان در اسکار توافق دارند اما آکادمی از اولین جلسات خود که برای بنیان گذاری برگزار کرد تا به امروز شاهد مجادله ها و انتقادهای پایان ناپذیری بوده است. در سال 1935 که شرکت پرایس واترهاوس مسائلی را در مورد روش نادرست رائ گیری مطرح کرد شایعات شروع به پخش شدن کرد ، شایعاتی درباره رشوه گیری و اعمال نفوذ استودیوهایی که بر آکادمی تسلط دارند به ویژه استودیوی مترو گلدوین مایر؛ این استودیو در ده سال اول برگزاری مراسم 155 بار در رشته های مختلف نامزد شد و 33 تای آن را برد که در مقایسه با استودیوهای دیگر بسیار چشمگیر بود). این گونه شایعه ها و مشاجره ها ، در دهه سی اعضای آکادمی را به شدت کاهش داد ، زیرا سینماگرانی که به این آکادمی پیوسته بودند دیگر آن را قابل اطمینان نمی دانستند و به این ترتیب از آن کناره گرفتند.در سال 1935 ، فرانک کاپرا ( Frank Capra ) ، از جمله کارگردانان مطرح هالیوود ، به ریاست آکادمی رسید. زمانی که او به ریاست رسید از 600 نفر اعضای آکادمی تنها 50 نفر باقی مانده بودند. کاپرا بلافاصله بعد از رسیدن به ریاست ، بازسازی موسسه را آغاز کرد و در سال 1936 با اهداء جایزه ویژه ای به کارگردان توانا و یکی از پیشگامان بزرگ سینما ، دیوید وارک گریفیث دوباره مردم را به هیجان آورد. به این ترتیب بعد از آنکه جنگ قدرت در آکادمی به پایان رسید دوباره عضویت در آن رو به افزایش نهاد ، تا جایی که امروزه نزدیک به 6000 عضو دارد و از اعتباری بسیار بالا برخوردار است.

سینمای ایرانی و اسکار آمریکایی
کارنامه حضور سینمای ایران در این رویداد بین المللی ،مابین سالهای 1356 (اولین حضور سینمای ایران با فیلم دایره مینا) تاکنون تنها با 19 دوره حضور نسبتا کمرنگی است و به واقع نمی تواند آمار قابل قبولی به حساب آید. اندکی پس از دومین حضور سینمای ایران با فیلم باد صبا، با شکل گیری اوضاع ملتهب ناشی از جریانات رادیکالی انقلاب و در ادامه شروع جنگ تحمیلی، سینمای ایران نیز به تبع سایر امور فرهنگی و هنری درلاک دفاعی خود فرو رفت و تعویق 15 دوره ای را برای حضور سینمای ما در صحنه بین المللی اسکار به بار آورد و به واقع اگر بخواهیم حضور این دو فیلم را مبدا زمانی برای بررسی شرایط حضور سینمای ایران به حساب آوریم با رسیدن به تقسیم بندی قبل و بعد از این مبدا شرایط را برای مداقه بیشتر باز وحفره های حاصل در بدنه سینمای ایران را دقیقتر واکاوی خواهیم نمود.

اولین خلاء و حفره ایجاد شده که از برآیند شرایط خود خواسته و شرایط لَخت و سکون فرهنگی دهه 30 و 40 در بدنه سینمای ایران حادث شده بود، استحراج ترکیبهائی به همراه داشت که از مهمترین آنها می توان به " فیلم فارسی" اشاره کرد. این اصطلاح اولین بار توسط دکتر هوشنگ کاووسی در مجلهٔ فردوسی برای سینمای عامه ‌پسند ایران به کار برده شد، به معنای محصولی سینمایی که مولفه‌هایی همچون داستان ‌پردازی عجولانه، قهرمان سازی، رقص و آواز بدون ارتباط به داستان، نبود روابط علت و معلولی، عشق‌های غیرواقعی، حادثه پردازی و غیره را یدک می کشید. این فیلم‌ها عموما با گرته برداری از سینمای هالیوود و هند و در فضایی وطنی (ایرانیزه) ساخته می‌شدند. به جرات می توان گفت که دوران کلاه مخملی ها و جاهلیت سینمای ما در همین دوران سپری و به ناچار در جار و جنجال و درگیری های جاهل های یکه تاز این سینما به در و دیوار کوبیده می شد و طبعا توانی برای قد علم کردن در رقابت های بین المللی یا حتی اسکار نداشت و در واقع سینمای آن زمان را در ورطه بطلان قرارداده بود

به تدریج با کسب تجربه و گذار جامعه از سنت به مدرنیته و به تبع پیشروی و تزریق رگه های این اندیشه در هنرهائی مانند ادبیات و نقاشی و با آمدن کارگردانان جوان و صاحب اندیشه ای همانند سهراب شهید ثالث، امیر نادری و ... با ساخت فیلمهائی در حد و قواره سینمای ما، سنگینی بطالت سایر سینماگران به ناچار به دوش این فیلمسازان افتاد. سیر استحاله سینمای ایران در پی پس لرزه ها و تکانه های شدید سینمای موج نو فرانسه با اندیشه های افرادی مانند تروفو، گدار، بازن و ... که دامنه سینمای دهه 60 اروپا و حتی امریکا را داشت می لرزاند با وجود مسافت قاره ای کاملا احساس می شد. شاخکهای حسی هنرمندان و سینماگران وطنی همراه این تکانه ها به تکان درآمده بود و در پی شکستن تابوها و کشف نو وجوه غیر متعارف ارائه اثر دست به تجربه هائی گاها موفق زدند.

با ساخته شدن "گاو" داریوش مهرجوئی در اواخر دهه 40 شاخ و شانه کشیدن برای سینمای گیشه ای و عامه پسند اوج گرفته بود. از اینرو با درک و مطالعه و تجربه لزوم تغییر در نگرش های مسلط سینمای عامه پسند و باز شدن فضای اجتماعی و سیاسی در اواخر دهه 50 و شکل گیری مخالفت های مدنی گام برای نزدیک تر شدن به سینمای روز و عرصه های جهانی باز شد و در سال 1356 "دایره مینا" با ساخت اندیشه های کارگردانی - داریوش مهرجوئی - که از همین جریانات سر برآورده بود اولین تجربه بین المللی اسکار سینمای ایران رابه همراه آورد. پیش بینی می شد که این سیر تطورگرائی با رویکرد سایر سینماگران پی گیری شود ولی بعد از ساخت "باد صبا" در سال 1357 و شروع جریانات ملتهب و رادیکال انقلابی و در ادامه جنگ تحمیلی، تمام معادلات سینمای ایران به یک باره عوض شد و آن را در لاک دفاعی خود فرو برد. عده ای از سینماگران که شرایط بحرانی آن زمان را تاب نیاوردند ناچار به کوچ شدند و عده ای دیگر که ماندند، سکوت پیشه و یا شرایط را برای کارهای آتی ارزیابی می کردند.

بی شک با تعویق 15 دوره ای حضور سینمای ایران در این رقابت بین المللی دومین حفره و خلاء تاریخی در بدنه سینمای ایران آرام آرام شکل گرفت. هرچند که جنگ تحمیلی و شرایط نا بهنگام آن دوران توجیه تقریبا موجه اکثر فیلمسازانی است که به ضرورت نیاز جامعه به ساخت فیلمهائی در ژانر دفاع مقدس روی آوردند، ولی با این وجود در آن زمان هم سینمای ایران می توانست با رعایت برخی الگوهای شناخته شده سینمای جنگ همانند فیلمهائی که بعدها پیرامون جنگ جهانی دوم در سایر کشورهای درگیر جنگ ساخته شده بود و آگاهی کامل کارگردانان از سبک و سیاق ساخت فیلمهایی در این ژانر - و صرفا نه برای موفقیت در گیشه و مصرف داخلی و تبلیغی - فیلمهائی تولید کنند که جای خالی این تعویق تاثیر گذار را جبران کند و علاوه بر گیشه موفقیت های چشمگیری برای سینمای ایران به بار آورد. هرچند که فیلمهای نادری همانند "باشو غریبه کوچک" اثر بهرام بیضائی با وجود تم مایه های متفاوت جنگ و کشیدن فضاهای بدیع و ارائه فکت های جنگ توانستند ارجاع های فضاهای اجتماعی نابسامان را تا حدی به تصویر کشند، ولی با این وجود این برجسته آثار انگشت شمار نتوانستند این حفره عمیق سینمای ایران را در آن زمان هم پوشانی نمایند و گوئی ترکشهای جنگ نیز به بدنه نحیف سینمای آن دوران آسیب های جدی به بار آورده بود.

ذکر این نکته نیز ضروری است که با پایان جنگ و فاصله گیری از آن تفاوت ساخت فیلمهائی از کارگردانانی مانند ابراهیم حاتمی کیا و رسول ملاقلی پور و احمدرضا درویش و ... را می توان به وضوح احساس کرد. هرچند این تفاوت ساختاری با نگاهی فرامحور با پرداختن به مسائل غنائی انسانی و نقد بعضا آگاهانه تبعات جنگ و پیش کشیدن مشکلات و وقایع نسلی که درگیر جنگ بودند هم نتوانست در صحنه بین المللی حضور موفقی را ثبت کند و فیلمهائی مانند "از کرخه تا راین"، "کیمیا"، "گیلانه " و یا حتی "اتوبوس شب" تنها به حافظه بلند مدت دسته جمعی مان در جنگ پیوست. طرد سینمای جنگ ایران در صحنه بین المللی جهت جلوگیری از ترویج فرهنگ اسلامی جبهه و شهادت شاید عقیده و نظر برخی منتقدین داخلی برای توجیه عدم موفقیت سینما ی ایران درآن سالها باشد، ولی تنها با نگاهی موخر و به ناچار با کمی مقایسه ناپارامتریک سینمای ایران با سینمای دیگر کشورهائی که روزگاری درگیر جنگ های جهانی دوم بودند می توان به برچسب های تبلیغی و شعاری بودن فیلمهای داخلی انگشت نهاد و با به تصویر کشیده شدن آن تجربه های تلخ هشت ساله می توان این ضعف رابیشتر بازنمود کرد که ضعف اصلی درکلیشه پردازی مجازی، پیشی گرفتن وقایع سینمای جنگ از حقایق جنگ و عدم چرخش درونی آثار به سمت و سوی خاصی از سینمای خودبسنده و مستقل بدور از تعاریف کلیشه ای جنگ بوده که در ادامه حفره و گودال عمیق ایجاد شده ناشی از موارد مذکور، ماشین جنگی سینمای ایران را در پشت خاکریزهای سینمای بین الملل – به نوعی دشمن فرضی - متوقف نمود!

بطور نمونه می توان از کارهای چشمگیر و درخور توجه سینمای کشورهای دیگر نام برد که علاوه بر درک و ارائه حقیقی مفاهیم جنگ و به دلیل داشتن زاویه دید منصفانه همواره هم در جشنواره ها و هم در گیشه برگ برنده خود را در دست داشته و در برخی موارد هم موفق به کسب اسکار هم شده اند. فیلمهائی مانند" نجات سرباز رایان" و یا "فهرست شیندلر" توسط کارگردان برجسته ای مانند استیون اسپیلبرگ را می توان از نمونه های بی بدیل فیلم های تاریخ سینما به حساب آورد که علاوه بر گیشه، موفقیت های با ارزش بین المللی را نیز برای این فیلمها به بار آورد.

با اتمام جنگ و عادی شدن وضعیت قرمز و برگشت وضعیت سبز به جامعه انتظار شکوفائی در سینمای ایران انتظار می رفت. دهه هفتاد را می توان با کمی اغماض از موفق ترین سالهای سینمای ایران بحساب آورد. کارگردانانی همچون عباس کیارستمی، بهرام بیضائی، مجید مچیدی و ... با درک بهنگام شرایط پس از جنگ و نیاز جامعه زخم خورده به ترمیم و تعلیق وضعیت جنگ دست به ساخت فیلمهائی در حوزه های مختلف انسانی زدند. این جریان تا حدی توانست در حوزه سینمای بین الملل موفقیت هائی برای سینمای ایران به بار آورد و اعتماد از دست رفته سینمای ما را پس از 15 دوره تعویق ِ حضور، تا کمی مجددا احیا کند و با کسب موفقیت هائی همچون نامزدی جایزه اسکار "بچه های آسمان" و کسب نخل طلای کن برای فیلم "طعم گیلاس" تا حدی طعم گس عدم موفقیت سالهای تعلیق را دیگر مزه مزه نکند. هرچند بازتولید مکرر این قبیل فیلمها و الگو برداری مکرر از یکسری معادلات از قبل نوشته شده برای تکرار کسب موفقیت های از پیش تعیین شده که این سینما برای خود از پیش طرح کرده بود، پس از مدتی به واپس گرائی و اشباع جامعه غیر ایرانی به فیلمهای ایرانی منتج گردید. فربگی بیش از حد عواطف انسانی، اگز جره کردن تم مایه هایی ازاین دست با محوریت غنائی ، نگاه افراطی به ابژه های شبه مستند با نگاهی ناتورالیستی و روستائی، کشیدگی و لَختی بیش از حد فیلمهای دهه 70، نتیجه ای جز کشیدن سینمای ایران از متن به حاشیه نداشت. سینمائی که برای فرار از شدت و سختی جنگ دنبال راه گریزی برای التیام آلام و دردهای خود داشت به افسردگی ناشی از آن رسیده بود.

نگاهی به آمارها موید این نکته است که سینمای ایران در سال 70 با 66 میلیون و در سال بعد با 55 میلیون بیننده ، سیر نزولی خود را از ابتدا دهه هفتاد طی کرده ، بطوریکه که بین فاصله 76-70 چیزی در حدود 25 میلیون از مخاطبین ریزش داشته اند.این مقایسه وقتی وخیم تر می شود که اگر بخواهیم بر تغییر ذائقه مخاطبان از فیلمهای موفق دهه هفتادی مانند شوکران یا زیر پوست شهر که از پرفروش ترین ها بودند به فیلمهای پرفروش دهه 80 مانند چهارچنگولی یا سریال اخراجی ها و افراطی ها در دهه 80 انگشت بگذاریم قبل از بررسی دهه 80 سینمای ایران می توان به اصلی ترین ضعف اساسی در بدنه سینمای ایران در این دهه اشاره کرد که به تبع در سایر نهادهای دیگر جامعه هم مشهود بود و آن اصرار برطی طریق بر همان موازین و قواعد وساختارهائی است که در یک برهه از زمان موفق بوده اند ولی به مرور تاثیر گذاری خود را از دست می دهند.عدم به روز بودن و جا ماندن و کندی در تغییر تاکتیک بدلیل دستپاچگی وگیر افتادن در بن بست های موضوعی ،ضعف در مغز متفکر قدرتهای تصمیم گیرنده این ساختار را بیش از بیش نمایان می سازد.تجربه این سالها موید این نکته است که بدلیل عدم توانائی رقابت تکنیکی این سینما با سینمای روز جهان، با تغییر تاکتیک الگوهای روایی این سینما این فضای خالی و فاصله تا حدی پر شود .وقتی جامعه جهانی با ورور به قرن 21 با بحران هائی همانند تروریسم، عراق وافغانستان و... مواجه شد وبرای حل این معضل چاره ای جز جنگ پیش روی خود نداشت، سینما و سایر مدیومهای دیگر هنری در کشورهای مختلف نیز به تبع درگیر این بحران شدند و دست به خلق آثاری در این ورطه افتادند.با این وجود سینمای ایران به جزاندک کارگردانانی مانند محسن مخلباف که جسته و گریخته با درک هوشمندانه ای به این موضوع باب شده یا به نوعی به مد بصری روز کم وبیش پرداخت، سایر کارگردانان یا داشتند هنوز مشق های ننوشته دهه های گذشته خود را می نوشتند یا به ورطه طنز و لودگی افتاده بودند. فیلمهای لوده ای که تا حد زیادی مخاطبین افسرده سینمای ایران را به سالن های سینما کشاند وبه تبع کامشان را از خوشمزگی کاراکترهای طناز این فیلمها شیرین کرد.در این شرایط یا فیلمهای خوبی که ساخته می شد خوب دیده نمی شدند و یا در محاق سانسور باقی می ماندند. به واقع پس از یک بار نامزدی جایزه اسکار در این 4 دهه سینمای ما در باارزشترین ماراتن سینمائی سال یعنی اسکار حرفی برای گفتن نداشته است . سوال اساسی این است که چرا و به چه علت نگاه سینمای ایران به حوادث و رویدادهائی که به یک باره در برهه ای از زمان برای جهانیان مهم می شود با تاخیرکشنده و کش دار چشم می دوزد؟ در حقیقت نمی توان هنر را همانند تکنولوژی و فن آوری های صنعتی به شکل پک یا بسته محصولاتی بحساب آورد که بخواهد با تاخیر در کشورهای دسته سوم راه پیدا کند و بازار اقتصادی کشورهای هدف را فتح کند.

هنر مقوله ای فراگیر و جهانشمول است که به دلیل خصلت تکثرگرائی شدید در همه جوامع به کوچکترین موضوع یا بحرانهای اجتماعی یا سیاسی واکنش نشان می دهد. همانطور که مطرح شد تروریسم،بحران های جنگ منطقه و ... دستمایه اکثر فیلمهائی بودند که در این سالها در سایر کشورها ساخته شد و بیشتر ظرفیت سینمای جهان به این رویدادها و تبعات منفی جنگ عراق و افغانستان پرداخته شد.به جرات می توان گفت که هنر سینما بیش از هر مدیوم هنری دیگری با جنس تصویر تبعات منفی این جنگها را مطرح نمودو درحالت کلی به وضعیت ضد جنگ همزمان با عقب نشینی مواضع نیروهای چند ملیتی از خاک عراق و منطقه رسید . حال جای این سوال در این جا خالی است که در این وضعیت اشباع زدگی جنگ و برقرای وضعیت ضد جنگ و تمایل سینمای بین الملل به دستمایه های دیگر مانند سینمای بالیوودی (میلیونر زاغه نشین ) و یا حضور فیلم های افسانه ای علمی (آواتار) در این رقابت ، تمایل سینمای ایران به وضعیت جنگ یا ایدئولوژی"ضد آمریکائی" با این تاخیرکش دار چگونه توجیه پذیر است ؟ بدلیل همین عدم درک نابهنگام سینمای ایران از شرایط بهنگام و وضعیت سینمای روز جهان، حضور هر فیلمی غیر از جدایی نادر از سیمین در جشنواره اسکار امسال می تواند یک خودکشی دسته جمعی تمامی اهالی سینما و بطور کلی سینمای ایران به حساب آید و از اینرو می توانیم آرام آرام دست تکان بدهیم و دور بشویم و بگوئیم بدرود اسکار! بدرود ...

با این تفاسیر که برشمرده شد اهمیت جایزه سینمایی اسکار تا حدی است که ناکامی سینمای ایرانی نوعی عقده فروخورده هنری را سبب شده است و البته این موضوع که در تیتر این مطلب نیز از کلمه عقده تاریخی سینمای ایران در کسب اسکار استفاده کردم به هیچ وجه نشانه کمبودهای سینمای ما نیست بلکه از یک نیاز روحی غفلت شده در جامعه سینمایی کشور پرده برمی دارد که سعی شده با نوعی روشنفکرنمایی بی هدف، اهمیت جایزه جهانی اسکار را با برخی از تحلیل های استراتژیک و مواضع ایئولوژیک تند در قبال این همایش عظیم هنری به هیچ بیانگارند.

به واقع توجه خصمانه مدیران فرهنگی ایران به آکادمی اسکار و پشت پرده های سیاسی آن که تابعی از ارزش گذاری های فرهنگی جامعه آمریکا و پشتیبانان صهیونیستی آن است سبب شده تا مهمترین جایزه سینمایی جهان در پس تندروی های سیاسی بخشی از بدنه ارزشی سینمای ایران به نوعی نادیده گرفته شود و از این آوردگاه هنری در جهت تثبیت ارزش های ملی و دینیمان به درستی بهره نبردیم.

اما امروزه یکی از مسایل اولویت دار مطروحه در محافل سینمایی کشور ارسال فیلم به اسکار است. البته این پیچیدگی و ابهام ایجاد شده پیرامون ملاک های گزینش اثر از سوی معاونت سینمایی و بنیاد فارابی و ارسال آن به اسکار تا حدودی به جنجال ها و حاشیه هایی در فضای رسانه ای و مجازی منجر شده و یک مساله ساده هنری را به معضل پیچیده سینمایی و سیاسی بدل کرده است. از اینرو در پس این نگاه تحلیلی باید به پاسخی روشن برای این سوال رسید که چرا در سالی که بدیهی ترین گزینه سینمای ایران می تواند اثر شاخص اصغر فرهادی یعنی جدایی نادر از سیمین باشد با حواشی ریز و درشت و مساله سازی های از سر حسادت و رو کم کنی گروهی از مدیران یا سینماگران ایرانی روبرو می شویم که هیچگاه در تحلیل های خود به منافع ملی نمی اندیشند و مصالح لحظه ای و عواید شخصی را مقدم بر هر چیزی می دانند که از آن بوی سربلندی جامعه ایرانی بیاید؟

در پاسخی صریح باید به این مساله توجه کرد که رویه آکادمی اسکار و جهت گیری هنری یا برداشت ایدئولوژیک موثر بر انتخاب برگزیدگان به هیچ وجه در نظرگاه تحلیلی مدیران فرهنگی ایران با یک دیده استراتژیک نگریسته نشده و از طریق برداشت های احساسی یا سطحی، فرصت های طلایی سینمای ایران در مسیر کسب اسکار را به بن بست رسانده است. برای نمونه به خاطرات مجید مجیدی در خصوص بچه های آسمان می توان رجوع کرد که در گفتگوی مجله 24 با این کارگردان به آن اشاره شده است و تنها بخشی از آن را برای تحلیل دقیق تر اوضاع کنونی در این متن استفاده می کنم.

"وقتی فیلم در جشنواره مونترال نمایش داده شد، آن قدر استقبال مردمی بالا بود که دو نمایش ویژه و خارج از برنامه برایش ترتیب دادند. بلافاصله کمپانی‌های بزرگ افتاده بودند دنبال خرید حق پخش آن. آقای امیر اسفندیاری شاهد ماجراست؛ ما باورمان نمی‌شد و برای او هم عجیب بود که کمپانی‌هایی در حد میراماکس و سونی پیکچرز دنبال خرید حق پخش فیلم هستند. یکی دو روز بعد از رسیدن ما به جشنواره، بازاریاب‌های میراماکس آمدند و دعوت کردند با هم به رستورانی برویم. همان جا با مدیران‌شان تماس گرفتند و بعد، از ما تقاضا کردند فعلاً به هیچ جا قول ندهیم تا فردا قرارداد ببندیم. من آن موقع شناخت دقیقی نداشتم، ولی بچه‌هایی که کارشان این بود خوشحال شدند و می‌گفتند میراماکس شرکت خیلی خوب و درجه یکی است. سونی پیکچرز و یونیورسال هم دنبال مذاکره بودند، اما اینها سفت ما را چسبیده بودند.

میراماکس چند برابر سرمایه اولیه‌اش سود کرد. زمینه حضور فیلم در اسکار از همین جاها شروع شد. فیلم که به میراماکس واگذار شد، رئیس کمپانی، هاروی واینشتاین عاشق فیلم شد و اصلاً یادداشتی درباره‌اش منتشر کرد. نوشته بود این فیلم مثل یک صدف دریایی ناب است. او شروع کرد به اصرار برای این که ما مقدمات فرستادن فیلم به آکادمی را فراهم کنیم. از همان سال در ایران، بحث انتخاب فیلم برای اسکار جدی شد. خیلی‌ها هنوز قوانینش را درست نمی‌دانستند. فرم ارسال به آکادمی آمده بود اینجا و مخملباف رفت فرم را گرفت تا ان را برای فرستادن «گبه» پر کند.

مخملباف رفت یار جمع کرد و پشتوانه‌هایی برای خودش درست کرد تا «گبه» را بفرستد. گروهی تشکیل شد برای حکمیت سر این قضیه. رفتند آدم جمع کردند که از «گبه» تعریف کنند و بگویند چقدر شانس دارد برای اسکار. ما هم می‌گفتیم آقا، این فیلم همه جایزه‌های مهم جشنواره مونترال را برده، از طرف دیگر برای اولین بار یک کمپانی بزرگ آمده پشت فیلم و آن را خریده. خود هاروی واینشتاین نامه‌ای نوشت و فرستاد که الان در فارابی موجود است. نوشته بود ضمن احترام به فیلم «گبه»، معتقدم نباید این شانس را از سینمای خودتان بگیرید، چون من با قاطعیت می‌گویم این فیلم جزو پنج نامزد اصلی خواهد شد و ایمان دارم جایزه را هم خواهد گرفت. نوشته بود با توجه به اینکه امسال رقیب مهمی وجود ندارد، در این که نامزد خواهد شد شک نکنید، اما می‌گویم ایمان دارم جایزه را هم خواهد گرفت.

نامه را آوردیم به آنها نشان دادیم. اما هرکسی سعی کرد با لطایف‌الحیل نامه را ندیده بگیرد و یکی هم که گفت حالا دیگر قرار است یک کمپانی یهودی برای سینمای ما تصمیم بگیرد؟! فضا جوری بود که چانه‌زنی فایده نداشت و من قبل از رای‌گیری نهایی، نامه‌ای نوشتم که ما می‌خواستیم مثل قهرمان فیلم‌مان سوم بشویم، حالا هم همان سومی را قبول داریم. شما «گبه» را بفرستید. واینشتاین وقتی فهمید خیلی ناراحت شد. نامه دیگری نوشت و گفت خیلی از این اتفاق متاسفم و بدانید یک فرصت تاریخی را از سینمای خودتان گرفتید، اما حالا خواهش می‌کنم فیلم را تا سال آینده اکران نکنید و چند ماه مانده به مراسم سال بعد نمایش دهید، ماهم فیلم را در جهان پخش نمی‌کنیم، ولی از مدیران‌تان قول بگیرید تضمین بدهند برای سال آینده «بچه‌های آسمان» را بفرستند برای اسکار، یعنی اینقدر مطمئن بود".

اکنون سینمای ایران در یک گذرگاه تاریخی دیگر با وضعیتی بسیار ساده تر از اواسط دهه 70 روبروست اما مشخص نیست که اسم های متفاوتی که هر روز بر تعداد انها افزوده می شود چه چیزی را اثبات می کند. در شرایطی که همه شواهد و قراین شانس موفقیت جدایی نادر از سیمین را نشان می دهد اما سفره پهن بنیاد فارابی بیگانه ها و کم شانس هایی را به هرم بازی راه داده است که از پیش بازنده هستند و با وجود تمامی احترامی که برای دیگر آثار قائل هستم باید اذعان داشت که انتخاب هر فیلم جز اثر اصغر فرهادی نوعی فرصت سوزی و کج سلیقگی هنری خواهد بود. به همین علت با هم نگاهی به لیست فیلم های ایرانی کاندید شده برای حضور در اسکار می اندازیم و میزان موفقیت و ناکامی آنها را ارزیابی می کنیم.

1) سی و سه روز: فیلمی ایدئولوژیک و همسو با مناسبات فرهنگی و سیاسی مدیران سینمایی دولت اصولگرا که جریان مقاومت مردم غزه در مقابل رژیم صهیونیستی را به تصویر می کشد و البته هیچیک از خصوصیات موثر در کسب جایزه اسکار را ندارد. سوژه اش گرچه می تواند در یک مقارنه مفهومی با بیداری اسلامی و سقوط دیکتاتورهای عربی قرارگیرد و با یک برداشت دیپلماتیک برایش شانس محدودی قائل شد اما حقیقت اسکار این مساله را نشان می دهد که به فیلم های ضد اسرائیلی رغبتی ندارد و به همین علت فرستادن چنین فیلمی به اسکار هدررفت یک فرصت طلایی برای سینمای ایران خواهد بود.

2) جعبه سیاه: یک فیلم سفارشی و ایدئولوژیک دیگر که تلاش دارد تا حقیقت یازده سپتامبر را نشان دهد و البته سوژه به شدت دمده شده اش این فیلم را در لیست سیاه آکادمی اسکار قرار خواهد داد.

3) پایان نامه: یک تلاش هنری کم رمق جهت نمایش حقایق پنهان مانده حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری که از پس تعریف قصه اش بر نمی آید و آشفتگی روایت و بی سر و ته بودن آن باعث پس زدگی اش از سوی اسکار می شود.

4) پرسه در مه: شاهکاری در فضای روایی سوررئال که از بازی درخشان شهاب حسینی و کارگردانی حساب شده بهرام توکلی بیشترین بهره را برده اما به یقین برای پیروزی در اسکار به چیزهایی بیشتر از این موارد احتیاج است.

5) مرهم: از آن دسته فیلم هایی که با پسوند سیاه نمایی به حاشیه رانده شده و مغضوب مدیران فرهنگی هستند اما در جشنواره های جهانی با استقبال روبرو می شوند، البته مرهم نیز از آن جاذبه حقیقی در کسب آرای موافق اعضای آکادمی بی بهره است.

6) اینجا بدون من: رویاپردازی سینمایی و یک برداشت ایرانیزه منحصر به فرد از شاهکار تنسی ویلیامز یعنی باغ وحش شیشه ای که جهت انتقادی خود را به نظام سرمایه داری معطوف داشته و این به هیچ وجه خوشایند آمریکایی ها نخواهد بود.

7) یه حبه قند: زیبا نگاری مرگ و اثری تامل برانگیز و حساب شده از رضا میرکریمی که گرچه وامدار سنت های ایرانی است اما موضوعی عام در باور انسانی یعنی مرگ را دستمایه روایت قرار داده است و البته این اثر نیز به دلیل اکران نشدن نمی تواند در اسکار شرکت کند.

8) آلزایمر: فیلمی در همان مسیر همیشگی کارگردان اندیشه ورز سینمای ایران یعنی احمد رضا معتمدی که البته با نوع نگاه غالب این روزها در اسکار ترادفی ندارد و به بیان بهتر پسند اعضای آکادمی قرار نمی گیرد.

9) شکارچی شنبه: اثری ایدئولوژیک در راستای به تصویر کشیدن ددمنشی رژیم صهیونیستی و بسیار باب طبع مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی ایران که البته هیچ شانسی در کسب اسکار نخواهد داشت.

10) جدایی نادر از سیمین: شاهکار اصغر فرهادی با سطح بالای تاثیرگذاری اش در عرصه جهانی و جایزه های مهمی که تا کنون گرفته است از شانس های اصلی کسب اسکار به شمار می رود و حتی نوع نگرانی و بیمی که از تبلیغات بین المللی در خصوص درونمایه انتقادی اثرنسبت به جامعه ایرانی حس می شود نیز نباید به عنوان یک مکانیسم بازدارنده بر تصمیم هیئت انتخاب فیلم ایرانی اثر بخش باشد. پخش کننده قدرتمند جدایی نادر از سیمین یکی دیگر از اهرم های قابل اتکای این اثر در مسیر کسب موفقیت در اسکار است و اگر به هر دلیلی این اثر به اسکار ارسال نشود، نمره ای منفی در کارنامه مدیریت فرهنگی ثبت خواهد کرد. توجیهات تبلیغاتی و ایدئولوژیک و به کار بردن جمله های عوام فریبانه ای چون به صلاح کشور نبود که فیلم فرهادی نماینده ایران باشد یا سخنانی مشابه با این فحوا نیز نمی تواند این اشتباه راهبردی را بپوشاند و تنها امیدواریم که از تجربه ترجیح گبه به بچه های آسمان درس گرفته باشیم و مهمترین جایزه سینمایی جهان را به دلیل حسادت ها و خود نمایی های کوتاه قامتان عرصه فرهنگ و هنر از دست ندهیم.

 

منبع: مردم سالاری - سی نت

5208 -  

...............................................

کلاکت  اثر مرتبط:

جدایی نادر از سیمین - Jodaee Nader az Simin        >> مشاهده اطلاعات کامل

 

Header

پرونده های ویژه سی نت از دوره های برگزاری جشنواره فیلم فجر

 

::  نقل مطالب و عکس های اختصاصی سی نت بدون ذکر منبع، نام نويسنده و نام عکاس ممنوع است  ::


صفحه اول  |  فیلم ها  |   هنرمندان   |   نقد و یادداشت  |  نويسنده ها   |  ویدئو  |  پرسش و پاسخ   |  درباره ما    تماس با ما  |   جدول فروش   |   تبلیغات


ماهنامه سینمایی «برش های کوتاه» (جدید)

::  سردبیر: احمد شاهوند  ::

 


تقدیر از احمد شاهوند در اولین جشن رسانه های سینمایی  تقدیر شده در چهارمین جشنواره وب به عنوان بهترین سایت فیلم به انتخاب کاربران  تقدیر شده در جشنواره نشریه های اینترنتی

  كليه حقوق اين سايت براي سایت سی نت (cinetmag.com) محفوظ است.

Copyright © 2003 - 2019 Cinetmag.com All rights reserved


طراحی و اجرا: استودیو سی نت