New Page 1

سی نت

 

صفحه اول - فیلم ها - نقد و یادداشت - ویدئو - هنرمندان - جدول فروش - نویسنده ها - جدول ارزشگذاری نویسندگان

پرسش و پاسخ   |  درباره ما   |   تماس با ما   |   تبلیغات  |   ماهنامه سینمایی «برش های کوتاه» (جدید)

انتخاب رنگ پس زمینه صفحه:  Back-White Back-Orange Back-Green Back-Brown Back-Blue Back-Gray Back-Blue Back-Yellow

جستجوی      در    

cinetmag.com - Advertise

جدیدترین شماره

ماهنامه سینمایی

«برش های کوتاه»

ویژه چهل نقش ماندگار

تاریخ سینما و تلویزیون ایران

.................................................

>> خرید نسخه الکترونیکی:

«فیدیبو»   |   «جار»

>> آرشیو شماره های گذشته

 

جدیدترین نقدها و یادداشت ها

arrow  روح زمانه / یادداشت مهرزاد دانش به مناسبت سالروز تولد رخشان بنی اعتماد

arrow  آزاده نامداری اولین و آخرین قربانی این ماجرا نیست/ یادداشت نزهت بادی برای درگذشت آزاده نامداری

arrow  تجربه‌ی لذت بخش تلاقی سینما و نقاشی/ یادداشت آرش عنایتی برای فیلم «The round up» ساخته میکلوش یانچو

arrow  بانو لیلی / یادداشت احمد شاهوند برای فیلم «بی همه چیز»

arrow  رمانتیسم کلیشه ای و کهنگی / یادداشت کوتاه احمد شاهوند برای فیلم «رمانتیسم عماد و طوبا»

arrow  نچندان راضی کننده در شروع، امیدوارکننده و کنجکاوی برانگیز در پایان / یادداشت احمد شاهوند برای قسمت اول "قورباغه"

arrow  چه کسی ستاره «خائن کشی» خواهد شد؟ / امیر جدیدی، مهران مدیری، حمید فرخ نژاد یا حامد بهداد؟

arrow  لذت بازی ... / سرمقاله احمد شاهوند برای انتشار پرونده ویژه بهترین فیلم های دهه نود سینمای ایران در ماهنامه سینمایی «برش های کوتاه»

arrow  شکوه یک جدایی / یادداشت سیدرضا صائمی برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» به عنوان بهترین فیلم دهه نود سینمای ایران

arrow  پرهيز از رويا پردازی / یادداشت عزیزالله حاجی مشهدی برای فیلم «خانه پدری» به عنوان دومین فیلم برتر دهه نود سینمای ایران

 

پربیننده ترین نقدها و یادداشت ها

  New Page 1 New Page 1

فروش فیلم های روی پرده

:: به تومان ::

799,916,000

1 - شین

>> جدول کامل  -  فروش سال 0

New Page 1 New Page 1

تولیدات جدید

درب

درب ( هادی محقق)

بازیگران: هادی محقق، محمدظاهر اقبالی و روح الله برزگر

ضد

ضد (امیرعباس ربیعی)

بازیگران: مهدی نصرتی، لیلا زارع، لیندا کیانی، نادر سلیمانی، مهشید جوادی، روزبه رئوفی، مجید پتکی، عماد درویشی، شیرین آقاکاشی و جواد خانی

شهرک

شهرک (علی حضرتی)

بازیگران: ساعد سهیلی، کاظم سیاحی، مهتاب ثروتی، همایون ارشادی، رویا جاوید نیا، شاهرخ فروتنیان، مرتضی ضرابی، ساقی حاجی‌پور

۲۸۸۸

۲۸۸۸ (کیوان علیمحمدی، علی‌اکبر حیدری)

بازیگران: حمیدرضا پگاه، شیرین ‌اسماعیلی، مرتضی ‌اسماعیل ‌کاشی، سیاوش مفیدی، ساناز ‌مصباح، رضا داوودوندی، شیوا فلاحی، عادله ‌گرشاسبی، نرگس ‌محمدی، علی اوجی با یاری: حامد کمیلی، هادی ‌حجازی‌فر، امین ‌حیایی، کامبیز ‌دیرباز، سام ‌درخشانی، احمد ‌مهرانفر، کوروش ‌تهامی، سعید ‌چنگیزیان، کامران ‌تفتی، رامین ‌ناصرنصیر، میلاد ‌رحیمی

موقعیت مهدی

موقعیت مهدی (هادی ‌حجازی‌فر)

بازیگران: هادی ‌حجازی‌فر، ژیلا شاهی، وحید ‌آقاپور

شب طلایی

شب طلایی (یوسف حاتمی‌کیا)

بازیگران: محمدحسن ‌معجونی، یکتاناصر، مریم ‌سعادت، بهناز ‌جعفری، مسعود ‌کرامتی، سوگل ‌خلیق، بهناز ‌جعفری، سینا ‌رازانی، علی باقری، امیر محمدی، بابک ‌بهشاد، ناصر ‌هاشمی، بهادر ‌مالکی، زهرا ‌بهروزمنش، شکوفه ‌هاشمیان، علی پاشا، نساء افرنگه، پانته آ کیقبادی، فرسیما میرچی، سارینا یوسفی، علیرضا ساره درودی

هناس

هناس (حسین دارابی)

بازیگران: مریلا ‌زارعی، بهروز ‌شعیبی، وحید ‌رهبانی، سیاوش ‌طهمورث، سولماز ‌غنی، امین ‌میری، علیرضا نایینی، کوثر حیدری

ماهان

ماهان (حمید شاه حاتمی)

بازیگران: همایون ارشادی، رامین ناصرنصیر، امیررضا نظری، نگار جوکار و وحید رحیمیان

برف آخر

برف آخر (امیرحسین عسگری)

بازیگران: امین ‌حیایی، لادن ‌مستوفی، مجید ‌صالحی و نوشین مسعودیان

علفزار

علفزار (کاظم دانشی)

بازیگران: پژمان ‌جمشیدی، سارا ‌بهرامی، ستاره ‌پسیانی، ترلان ‌پروانه، مهدی زمین پرداز، عرفان ‌ناصری، یسنا ‌میرطهماسب، مائده ‌طهماسبی، رویا ‌جاویدنیا، فرخ ‌نعمتی، مهران ‌امام ‌بخش، ستایش ‌رجایی‌نیا، صدف اسپهبدی، متین حیدری نیا، محمد ‌معتضدی، بنیامین نوروزی، آدرینا توشه، حسین ولی‌زاده، علی امیرخلیلی، محمدمهدی احدی، ارشیا، توکلی، سپهر گندمی

>>  مشاهده لیست کامل تولیدات جدید

سی نت  >> اخبار و مطالب  >> مشاهده متن اخبار

نگاهی به چند فیلم جشنواره بیست و نهم فجر

سینمای ایران، یک سال دیگر...

:: 22 اسفند 1389  4:29:23 PM  ::

 

سی نت: چشم انداز:
باز هم در بر همان پاشنه چرخید و جشنواره بیست و نهم فیلم فجر نیز به سنت هرساله برگزار شد و علی‌رغم معلوم بودن همه ضعف‌هایش در اجرا به شیوه فعلی، متأسفانه چندان تغییری در آن دیده نشد. مدیران سینمایی مانند سالهای قبل به آمار و ارقام دولتی و تعداد فیلم‌های تولید شده و شرکت داده شده در جشنواره افتخار کردند و عملکرد خود را قابل دفاع دانستند. برای اولین بار 33 فیلم در بخش مسابقه پذیرفته شدند که این هم از نظر مدیران نکته مثبتی بود. شاید تنها تغییر مثبت جشنواره بیست و نهم حذف بخش‌های فیلم‌های مستند و کوتاه از جشنواره بود که با اعتراض سینماگران مستند و کوتاه مواجه شد اما کیست که نداند هرچه بخش‌های اضافی جشنواره کمتر شود بهتر است. بی‌نظمی ها و عدم برنامه‌ریزی ها هم مثل هر سال ادامه داشت و حتی در سالن برج میلاد که به اهالی رسانه اختصاص یافته بود فیلم‌های هر روز دقیقاً مشخص نبود و برنامه نمایش مرتب دچار تغییر می‌شد. این اشکالات بدیهی دیگر به بخشی از هویت این جشنواره دولتی تبدیل شده اند.

در نگاه کلی به سینمای ایران در سال 1389 و تولیداتی که در سال 1390 رنگ پرده را خواهند دید می‌توان فهمید که سینمای ایران در ابعاد فنی و کمّی رشد کرده است. سه نسل مختلف از فیلمسازان ایرانی در جشنواره حضور داشتند که نهایت تنوع و تکثری که می‌شود دراین سینما سراغ گرفت را به نمایش گذاشتند. نسل فیلمسازان قبل از انقلاب مثل داریوش مهرجویی و مسعود کیمایی، نسل بعد از انقلاب همچون ابراهیم حاتمی کیا و کمال تبریزی و نسل جوان فیلمسازانی چون عبدالرضا کاهانی و مازیار میری و بهرام توکلی. در این دوره تنوع در مضمون و نوع روایت به واسطه حضور بیشتر فیلمسازان جوان دیده شد و سینمای ایران نشان داد که علی‌رغم ورشکستگی در اکران عمومی و مشکلات مرگبار در زیرساخت‌های تولید، همچنان می‌توان به اصلاح این سینما امید داشت.

در سالهای قبل چند روز اول جشنواره به دیدن فیلم‌های بی‌مایه‌ای می‌گذشت که یا کمدی ناخواسته بودند و یا آنقدر در بدیهیات فیلمسازی ضعیف کار کرده بودند که آدم را از سینما ناامید می‌کرد. به جرأت می‌توان گفت در این دوره سطح کیفی عموم فیلم‌ها قابل قبول بود و به جز مورد «فرزند صبح» کمتر با اثری روبرو شدیم که باعث خنده و تمسخر شدید منتقدان و اهالی رسانه شود. اما جشنواره بیست و نهم نشان داد که سینمای ایران به لحاظ ساختار و روایت همچنان در دوران جنینی دست و پا می‌زند و بیشتر فیلمها از نظر ساختاری نتوانسته‌اند به استانداردهای فیلم بلند سینمایی دست یابند. در این دوره هم بسیاری از فیلم‌ها را دیدیم که ایده خوبی داشتند اما داستان و روایت در آنها پرداخت نشده بود و با فیلم کوتاهی روبرو بودیم که زمانش به اندازه فیلم بلند طولانی شده بود. همچنان سینمای ما در اصول اولیه خلق درام و شخصیت‌پردازی و شرح و بسط قصه دچار مشکل است و برخی فیلمسازان هم هستند که افتخارشان این است که تن به قواعد کلیشه‌ای درام‌پردازی نداده‌اند.

از غایبان بزرگ جشنواره که جایشان خالی بود تا ویترین سینمای ایران کامل شود باید از بهرام بیضایی و ناصر تقوایی ذکر کرد که همچنان شرایط فیلمسازی مطلوبش را نمی‌یابند. فیلم‌های «انتهای خیابان هشتم » ساخته علیرضا امینی، «خانه‌ی پدری» ساخته کیانوش عیاری و «زندگی با چشمان بسته» آخرین فیلم رسول صدرعاملی از موارد مهمی بودند که به دلایلی از جشنواره کنار گذاشته شدند و یا خود سازندگان تصمیم گرفتند فیلشان در جشنواره حضور نداشته باشد. در مجموع می‌توان گفت که تقویم سینمای ایران یک سال دیگر هم ورق خورد و نه اتفاق چندان هیجان انگیزی روی داد و نه امید به تحول اساسی در این سینما در دلها شکل گرفت. سینمای ایران همچنان لنگ لنگان به حرکت خود ادامه می‌دهد و بیم‌ها و امیدهایش کماکان دغدغه دوستداران این سینما خواهد بود.

سیزده 59 (سامان سالور)
سامان سالور از فیلمسازان جوانی است که نبوغ و استعدادش را در فیلم‌های کوتاهش نشان داده بود. سیزده 59 در واقع اولین فیلم بلند او محسوب می‌شود که در سینمای حرفه‌ای و با عوامل و بازیگران حرفه‌ای ساخته است.

چهارده بازیگر مختلف از سه نسل بازیگران سینمای ایران در فیلم او بازی می‌کنند: جمشید مشایخی، پرویز پرستویی، صابر ابر... . تا پیش از این «ساکنان سرزمین سکوت»، چند کیلو خرما برای مراسم تدفین و «ترانه تنهایی تهران» را ساخته بود. چند کیلو خرما... برنده یوزپلنگ طلایی از جشنواره لوکارنو شد و همچنین جایزه بهترین فیلم جشنواره نانت را نیز از آن خود کرد. ترانه تنهایی تهران هم بعد از 3 سال دوری سینمای ایران از جشنواره کن، تنها نماینده سینمای ایران در جشنواره کن سال گذشته بود.

فیلمنامه سیزده 59 در ابتدا کمدی و اجتماعی! بوده و کم کم در بازنویسی ها تبدیل به فیلم دفاع مقدس شده که البته نمی‌توان آنرا فیلم دفاع مقدس دانست. سیزده 59 ایده اولیه خوبی دارد. یک فرمانده جنگ به نام سیدجلال (پرستویی) در خط مقدم مجروح می‌شود و به کما فرو می‌رود و پس از بیست سال با چیزی شبیه معجزه از کما بیرون می‌آید و با جامعه‌ای روبرو می‌شود که بسیار تغییر کرده است. شروع فیلم بسیار طوفانی و تکان‌دهنده است: یک پلان سکانس طولانی از نبردی واقعی در خط مقدم با رعایت جزئیات و توجه به زیبایی‌شناسی تصویر در نمایش صحنه‌های جنگی. ده دقیقه ابتدایی فیلم تماشاگر را درگیر می‌کند و او را یاد سکانس افتتاحیه «نجات سرباز رایان» یا نمونه‌های ایرانی چون «کیمیا» یا «دوئل» می‌اندازد. سامان سالور موفق می‌شود با امکانات محدود سینمای ایران در زمینه ساخت صحنه‌های جنگی یک ده دقیقه استاندارد و متفاوت در سینمای دفاع مقدس خلق کند. تنها ضعف این سکانس صحنه شروع شعاری و غیرقابل باور آن است: فکرش را بکنید، در بحبوحه جنگ و آتش خط مقدم، رزمندگان یک گردان به همراه فرمانده‌شان نشسته‌اند و سفره پهن کرده‌اند تا ماری به اسم «عمو فراز» از سوراخش بیرون بیاید!

اما پس از سکانس پرشور افتتاحیه به یکباره با فیلم دیگری روبرو می‌شویم. فیلم با ریتمی کند به سال 1389 می‌آید و زمانی که سردار به کما رفته در اثر معجزه‌ای زنده می‌شود. از اینجا به بعد یا با ایده‌های غیرقابل باور و اجرای بد و بدون ظرافت طرف هستیم و شخصیت‌هایی که بود و نبودشان فرقی ندارد و داستان را پیش نمی‌برند. پزشک بیمارستان تصمیم می‌گیرد سیدجلال را در فضای بیست سال پیش نگه دارد تا او شوکه نشود. یک کارگردان سینما استخدام می‌شود و فضاسازی بیمارستانی در دوران جنگ صورت می‌گیرد. دختر سیدجلال حالا باید نقش مادرش را برای پدر بازی کند تا او متوجه نشود که همسرش از دنیا رفته است. اما علی‌رغم این تمهیدات سیدجلال خیلی راحت! بطور اتفاقی از بیمارستان بیرون می‌آید و با واقعیت جامعه امروز آشنا می‌شود. همرزمان او حالا هرکدام به راهی رفته‌اند و پراکنده شده‌اند؛ یکی‌شان کارخانه دار است، دیگری معتاد شده، آن یکی هنوز قهوه‌خانه دارد و... فیلمساز به جای شخصیت‌پردازی، تیپ‌های کلیشه‌ای به تماشاگر ارائه می‌دهد و توقع دارد تماشاگر با آنها همراه شود. تیپ‌هایی که انگار از درون فیلم‌های حاتمی‌کیا به فیلم سالور آمده‌اند. چیزی از گذشته شخصیت‌ها یا عوض شدن تهران نشان داده نمی‌شود و فقط در دیالوگ‌هایی خنثی گفته می‌شود که در این سالها چه بر رزمندگان سابق گذشته است و تهران چقدر بزرگ و بیرحم شده است. روند فیلم تا انتها به شدت کند و بدون قصه پیش می‌رود و تنها ایده‌ای که فیلم برمبنای آن ادامه می‌یابد این است که سیدجلال واقعیت امروز را قبول کند و به زندگی برگردد و به همرزمان سابق‌اش نگاهی بیندازد.

یکی از نکات مثبت در بازی‌های فیلم مهران احمدی است که به خوبی نقش رزمنده سابقی را بازی می‌کند که امروز گرفتار اعتیاد شده است. اگر فیلم اکران عمومی داشته باشد، یک تابوشکنی اساسی در نمایش رزمندگان سابق بوجود می‌آید که به سینمای دفاع مقدس کمک خواهد کرد. به جز فیلم مضحک اخراجی‌ها، به یاد نداریم در فیلمی ضعف‌های رزمندگان سابق اینطور نشان داده شده باشد. یک دیالوگ درخشان هم در انتهای فیلم از زبان فرهاد اصلانی می‌شنویم: «از جنگ فقط یه سالروزش مونده و یه رژه تو میدون آزادی و یه شوی تلویزیونی».

سیزده 59 در نهایت تکلیف خودش را معلوم نمی‌کند که سینمای جنگ است یا ضد جنگ. حتی حسرت فیلمساز بر دوران گذشته چندان روشن نیست که از چه موضعی است. شاید بتوان گفت حسرت رزمندگان بر سالهای جنگ و باهم بودن و آرمان داشتن و رفاقتی که بین‌شان بوده منظور فیلمساز بوده اما فیلم توان دراماتیزه کردن همین مفاهیم راهم ندارد. شاید بشود رخوت و کندی فیلم را نوعی اشاره فیلمساز به شرایط تغییریافته جامعه و بی‌آرمانی امروز رزمندگان سابق دانست و اینکه شهر تهران به عنوان کلانشهری ازهم گسیخته نماینده این دوران جدید است.

آفریقا (هومن سیدی)
هومن سیدی بازیگر نقش‌های مکمل که به دلیل چهره معصومانه‌اش در فیلم‌های معناگرایی چون «یک تکه نان» و «پابرهنه در بهشت» بازی می‌کرد فیلمی ساخته است که امیدهای بسیار برانگیخت. سیدی در سالهای اخیر چند فیلم کوتاه از جمله «دندان آبی» ساخته و یک فیلم بلند به اسم «آنکه دریا می‌رود» (1385) که نمایش عمومی نداشته. با دیدن آفریقا می‌توان با اطمینان هومن سیدی را یکی از استعدادهای جدید سینمای ایران در فیلمسازی دانست. او یک نمونه از جوانانی است که در این سالها خوب فیلم دیده‌اند و سینمای جهان را دنبال کرده‌اند و می‌دانند چه می‌خواهند. آفریقا فیلمی است که توأمان فضای ابزورد و نوآر و بازیگوشانه‌ای دارد که در سینمای ایران زیاد سابقه نداشته و یادآور اولین فیلم‌های کوئنتین تارانتینو (سگدانی) و ایناریتو (عشق سگی) و حتی «عجیب‌تر از بهشت» ساخته‌ی جیم جارموش است. یک داستان آدم‌ربایی با چهار شخصیت اصلی که بازیگرانش به درستی انتخاب شده‌اند وخیلی به درآمدن لحن فیلم کمک کرده‌اند. شهاب حسینی، جواد عزتی، امیر جدیدی و آزاده صمدی (همسر فیلمساز) چهار بازیگر فیلم هستند که لحظات کمدی و گاه عصبی و خشن فیلم را پیش می‌برند و حتی نوع حرف زدن‌های سریع و جیغ و دادهایشان نیز در خدمت خلق فضای درام است. جواد عزتی پدیده فیلم است که هر حرکت یا دیالوگ‌اش آنقدر بامزه از کار درآمده که تماشاگر از خنده روده‌بر می‌شود. هومن سیدی با آفریقا سعی می‌کند یک نمونه نزدیک به سینمای ارزان و مستقل آمریکا ارائه دهد؛ گرته‌برداری کارگردان از سینمای تارانتینو یا ایناریتو تقلید صرف نیست و او سعی می‌کند نمونه‌ای ایرانی خلق کند که قابل باور باشد. حتی می‌توان حدس زد که فیلمنامه آفریقا هم متأثر از سبک فیلمنامه‌نویسی تارانتینو و شیوه او در شخصیت‌پردازی و توضیح صحنه نوشته شده باشد. آفریقا موفق می‌شود تنها با 7 شخصیت که 4 تای آنها در بیشتر صحنه‌ها حاضر هستند و در یک لوکیشن محدود داخلی و چند لوکیشن خارجی ریتم و ضرباهنگ درستی ایجاد کند و تنها با دیالوگ‌ها و روند آرام قصه تماشاگر را تا به آخر مشتاق فیلم نگه دارد. پایان فیلم اصلاً برای تماشاگر قابل پیش‌بینی نیست و موقعی که جواد عزتی با دست خونی و چاقو در دست برمی‌گردد و اعتراف می‌کند که دختر را با چاقو زده تماشاگر شوکه می‌شود.

آفریقا شخصیت محوری ندارد و شخصیت‌پردازی را توأمان با پیشبرد داستان و به اصطلاح در کنش و واکنش شخصیت‌ها انجام می‌دهد. فیلمبرداری و تدوین فیلم در حد استاندارد سینمای ایران هستند و موسیقی‌ درونی که در برخی صحنه‌ها پخش می‌شود با فضای سرد و ابزورد فیلم همخوانی دارد. عنوان فیلم را می‌توان اشاره‌ای به دنیای وحش دانست که سختی و خشونت اجزای جدایی‌ناپذیر آن هستند و زندگی شخصیت‌های اصلی فیلم نیز دچار سختی و خشونت شده است. آفریقا را می‌توان نماینده نسل نوین فیلمسازان جوان ایرانی دانست. فیلم‌هایی اینچنین نشان می‌دهند که این نسل چه نگاهی به سینما دارند و در دهه 1390 قرار است به چه سمتی بروند.

جدایی نادر از سیمین (اصغر فرهادی)
حالا دیگر با جدایی نادر از سیمین می‌توان گفت که اصغر فرهادی دارای نبوغی است که در حالت معمول فیلمهایش را یک سروگردن از میانگین سینمای ایران بالاتر می‌برد. فیلم فرهادی از آن فیلم‌هاست که با یکبار دیدن نمی‌توان در باب آن نظر داد و قضاوت کرد. فرهادی در روند رو به رشد سینمایش بازهم قدمی به پیش می‌گذارد و مجموعه‌ای از مضامین حقوقی و خانوادگی و اخلاقی که در فیلمهای قبلی‌اش به آنها پرداخته به نوعی در این فیلم آخر بسط می‌دهد. رگه‌هایی از درونمایه‌های «شهرزیبا» و چهارشنبه‌سوری و درباره الی... را می‌توان در جدایی نادر از سیمین دید. جدایی نادر... از آن فیلم‌هایی است که تأثیری عمیق در تماشاگر می‌گذارند و هم در لحظه تماشا و هم پس از آن او را به فکر کردن و قضاوت وامی‌دارد. زندگی معاصر ایرانی به نحوی غریب و واقعی در فیلم فرهادی جریان دارد و این چیزی است که فیلمسازان دیگر با کلی زحمت باید آنرا بسازند. بازیگری و فضاسازی از نقاط قوت فیلم فرهادی هستند. حتی بازیگران کودک و نوجوان فیلم (ازجمله سارینا فرهادی دختر فیلمساز) چنان بازی می‌کنند که گویی خود شخصیت هستند و به این ترتیب است که یک سکوت یا یک نگاه دختری به پدری که دروغ گفته واجد معناهای بسیار می‌شود.

فرهادی این بار داستانش را روی دو خانواده از جامعه ایرانی متمرکز می‌کند که به شدت به تجربه‌ی شخصی تماشاگر نزدیک‌اند و باورپذیری فیلم از همینجا تقویت می‌شود. یک خانواده از طبقه متوسط روبه بالاست و دیگری از طبقات فرودست. بحران در روابط زناشویی، آینده فرزندان، شکاف طبقاتی، اختلاف عقاید مذهبی و ناهنجاری‌های اجتماعی همه از چیزهایی هستند که در تاروپود فیلم تنیده شده‌اند و تماشاگر موقع دیدن فیلم به شدت درگیر آن می‌شود و سعی می‌کند حتی یک فریم از فیلم یا یک دیالوگ را هم از دست ندهد.

داستان از دادگاه طلاق نادر (پیمان معادی) از سیمین (لیلا حاتمی) آغاز می‌شود و به نحوی پیش می‌رود که هر اتفاق ساده یا بی‌اهمیتی ممکن است به فاجعه‌ای انسانی و یا اخلاقی ختم شود. سیمین از خانه می‌رود و نادر برای نگهداری پدر پیرش که آلزایمر دارد یک پرستار خانه به اسم راضیه (ساره بیات) استخدام می‌کند. پرستار از طبقه فرودست است و شوهرش (شهاب حسینی) کفاشی است که بیکار شده. راضیه عقاید مذهبی دارد و در هر مسأله ‌ای به شرعی بودن آن فکر می‌کند. در اثر یک بی‌توجهی نسبت به نگهداری پیرمرد و یک اتهام دزدی دعوایی بین نادر و راضیه درمی‌گیرد و نادر راضیه را از خانه به بیرون هل می‌دهد و او از پله‌ها می‌افتد و بچه‌اش سقط می‌شود. یک اتفاق ساده گره‌ای دیگر بر زندگی نادر می‌افزاید. تماشاگر تا اینجا ممکن است حق را به راضیه بدهد اما بعد معلوم می‌شود که بچه قبلاً در اثر تصادف با ماشین از دست رفته‌ است . در نتیجه باز باید به قضاوتمان شک کنیم و فکر کنیم که چه کسی راست گفته یا درست عمل کرده. فرهادی همه شخصیت‌ها را به همراه تماشاگر به صحنه قضاوت اخلاقی درباره راستی و درستی و دروغ گفتن فرامی‌خواند و گویی خود نیز در کنار ما نشسته و به این ماجرا فکر می‌کند. فیلم به گونه‌ای حیرت‌انگیز موفق می‌شود ذهن تماشاگر را به کار بگیرد به نحوی که هربار که بخواهد حق را به یک طرف بدهد با کمی فکر کردن ببیند که طرف مقابل هم حق دارد. دشواری قضاوت اخلاقی و سختی درستکار بودن در شرایطی که نفع شخصی آدمها وجود دارد چیزی است که در فیلم تصویر می‌شود و در هر موقعیت قضاوت نهایی به تماشاگر واگذار می‌شود.

فیلمنامه "جدایی نادر ..." نقطه قوت آن است؛ فیلمنامه‌ای که فراتر از ساختار علت و معلولی عمل می‌کند و مثل خود زندگی ساختاری چندوجهی در آن آفریده شده که هر عمل مثل منشوری دارای چندین وجه است و روی چندین شخصیت اثر می‌گذارد. در چنین زندگی است که یک دروغ کوچک ممکن است به قیمت از دست رفتن یک زندگی تمام شود. سویه وحشتناک فیلم جایی است که به ما نشان می‌دهد که چقدر راحت نفع شخصی‌مان را در نظر می‌گیریم و گاهی قضایا را طور دیگری نشان می‌دهیم و دروغ می‌گوییم و به خودمان حق می‌دهیم.

 

منبع: سی نت

5488 -  

 

Header

پرونده های ویژه سی نت از دوره های برگزاری جشنواره فیلم فجر

 

::  نقل مطالب و عکس های اختصاصی سی نت بدون ذکر منبع، نام نويسنده و نام عکاس ممنوع است  ::


صفحه اول  |  فیلم ها  |   هنرمندان   |   نقد و یادداشت  |  نويسنده ها   |  ویدئو  |  پرسش و پاسخ   |  درباره ما    تماس با ما  |   جدول فروش   |   تبلیغات


ماهنامه سینمایی «برش های کوتاه» (جدید)

::  سردبیر: احمد شاهوند  ::

 


تقدیر از احمد شاهوند در اولین جشن رسانه های سینمایی  تقدیر شده در چهارمین جشنواره وب به عنوان بهترین سایت فیلم به انتخاب کاربران  تقدیر شده در جشنواره نشریه های اینترنتی

  كليه حقوق اين سايت براي سایت سی نت (cinetmag.com) محفوظ است.

Copyright © 2003 - 2019 Cinetmag.com All rights reserved


طراحی و اجرا: استودیو سی نت