New Page 1

سی نت

 

صفحه اول - فیلم ها - نقد و یادداشت - ویدئو - هنرمندان - جدول فروش - نویسنده ها - جدول ارزشگذاری نویسندگان

پرسش و پاسخ   |  درباره ما   |   تماس با ما   |   تبلیغات  |   ماهنامه سینمایی «برش های کوتاه» (جدید)

انتخاب رنگ پس زمینه صفحه:  Back-White Back-Orange Back-Green Back-Brown Back-Blue Back-Gray Back-Blue Back-Yellow

جستجوی      در    

cinetmag.com - Advertise

جدیدترین شماره

ماهنامه سینمایی

«برش های کوتاه»

ویژه چهل نقش ماندگار

تاریخ سینما و تلویزیون ایران

.................................................

>> خرید نسخه الکترونیکی:

«فیدیبو»   |   «جار»

>> آرشیو شماره های گذشته

 

جدیدترین نقدها و یادداشت ها

arrow  جشنواره فیلم فجر در دوران کرونا؛ آری یا نه؟ / نگاهی به برگزاری جشنواره فیلم فجر در گفت و گوی جمعی نویسندگان «سینما شبکه» (سی نت) با حضور سهیلا قوسی، سیدجواد صفوی، فرهاد خالدی نیک، مجتبی اردشیری و احمد شاهوند

arrow  حبیب اسماعیلی (تهیه‌کننده سینما): بهترین زمان برای برگزاری جشنواره فجر بهار سال آینده است/ هر کسی در سینما سرمایه‌گذاری کرده؛ سرمایه‌اش از بین رفته است/ 100 فیلم در نوبت اکران است

arrow  اعتراض کارگردان «سلام بمبئی» به تغییرات فیلمش برای پخش تلویزیونی

arrow  توضیحات دبیر جشنواره فیلم فجر درباره پردیس«ملت» و چند فیلم خبرساز/«مست عشق» حسن فتحی مجوز ساخت ندارد/فیلم مجیدی همچنان در حال فیلمبرداری است

arrow  ابراهیم داروغه زاده دبیر جشنواره فیلم فجر در گفتگو با ایسنا اعلام کرد:‌ سینمای رسانه در جشنواره‌ امسال در مجموعه ای که سالن «سینما» داشته باشد، برگزار می‌شود

arrow  دورخیز «دوزیست» برای رونمایی در جشنواره فجر/ سعید خانی تهیه کننده فیلم: به زودی نسخه نهایی فیلم را به دبیرخانه جشنواره ارسال می کنیم/ به هیات انتخاب جشنواره خوش‌بین هستیم

arrow  محمد احمدی تهیه‌کننده سینما: برای «قتل عمد» و «بعد از تو» فرم حضور در جشنواره فیلم فجر را پر کردیم

arrow  رنگ‌آمیزی موسیقی «رد خون» چگونه تغییر کرد؟/ روایت یک همراهی ۱۵ساله

arrow  وضع گیشه سینماها در تابستان اسف‌بار بود/ هزینه سینماها 7-8 برابر شده است

arrow  آخرین وضعیت "توقیف" یک فیلم دفاع مقدسی به روایت کارگردانش

 

پربیننده ترین نقدها و یادداشت ها

  New Page 1 New Page 1

فروش فیلم های روی پرده

:: به تومان ::

799,916,000

1 - شین

>> جدول کامل  -  فروش سال 0

New Page 1 New Page 1

تولیدات جدید

درب

درب ( هادی محقق)

بازیگران: هادی محقق، محمدظاهر اقبالی و روح الله برزگر

ضد

ضد (امیرعباس ربیعی)

بازیگران: مهدی نصرتی، لیلا زارع، لیندا کیانی، نادر سلیمانی، مهشید جوادی، روزبه رئوفی، مجید پتکی، عماد درویشی، شیرین آقاکاشی و جواد خانی

شهرک

شهرک (علی حضرتی)

بازیگران: ساعد سهیلی، کاظم سیاحی، مهتاب ثروتی، همایون ارشادی، رویا جاوید نیا، شاهرخ فروتنیان، مرتضی ضرابی، ساقی حاجی‌پور

۲۸۸۸

۲۸۸۸ (کیوان علیمحمدی، علی‌اکبر حیدری)

بازیگران: حمیدرضا پگاه، شیرین ‌اسماعیلی، مرتضی ‌اسماعیل ‌کاشی، سیاوش مفیدی، ساناز ‌مصباح، رضا داوودوندی، شیوا فلاحی، عادله ‌گرشاسبی، نرگس ‌محمدی، علی اوجی با یاری: حامد کمیلی، هادی ‌حجازی‌فر، امین ‌حیایی، کامبیز ‌دیرباز، سام ‌درخشانی، احمد ‌مهرانفر، کوروش ‌تهامی، سعید ‌چنگیزیان، کامران ‌تفتی، رامین ‌ناصرنصیر، میلاد ‌رحیمی

موقعیت مهدی

موقعیت مهدی (هادی ‌حجازی‌فر)

بازیگران: هادی ‌حجازی‌فر، ژیلا شاهی، وحید ‌آقاپور

شب طلایی

شب طلایی (یوسف حاتمی‌کیا)

بازیگران: محمدحسن ‌معجونی، یکتاناصر، مریم ‌سعادت، بهناز ‌جعفری، مسعود ‌کرامتی، سوگل ‌خلیق، بهناز ‌جعفری، سینا ‌رازانی، علی باقری، امیر محمدی، بابک ‌بهشاد، ناصر ‌هاشمی، بهادر ‌مالکی، زهرا ‌بهروزمنش، شکوفه ‌هاشمیان، علی پاشا، نساء افرنگه، پانته آ کیقبادی، فرسیما میرچی، سارینا یوسفی، علیرضا ساره درودی

هناس

هناس (حسین دارابی)

بازیگران: مریلا ‌زارعی، بهروز ‌شعیبی، وحید ‌رهبانی، سیاوش ‌طهمورث، سولماز ‌غنی، امین ‌میری، علیرضا نایینی، کوثر حیدری

ماهان

ماهان (حمید شاه حاتمی)

بازیگران: همایون ارشادی، رامین ناصرنصیر، امیررضا نظری، نگار جوکار و وحید رحیمیان

برف آخر

برف آخر (امیرحسین عسگری)

بازیگران: امین ‌حیایی، لادن ‌مستوفی، مجید ‌صالحی و نوشین مسعودیان

علفزار

علفزار (کاظم دانشی)

بازیگران: پژمان ‌جمشیدی، سارا ‌بهرامی، ستاره ‌پسیانی، ترلان ‌پروانه، مهدی زمین پرداز، عرفان ‌ناصری، یسنا ‌میرطهماسب، مائده ‌طهماسبی، رویا ‌جاویدنیا، فرخ ‌نعمتی، مهران ‌امام ‌بخش، ستایش ‌رجایی‌نیا، صدف اسپهبدی، متین حیدری نیا، محمد ‌معتضدی، بنیامین نوروزی، آدرینا توشه، حسین ولی‌زاده، علی امیرخلیلی، محمدمهدی احدی، ارشیا، توکلی، سپهر گندمی

>>  مشاهده لیست کامل تولیدات جدید

سی نت  >> اخبار و مطالب  >> مشاهده متن اخبار

"هر عقید ه ای را می فروشند و بازار عقیده فروشی راه انداخته اند" / اولين گفتگوی مسعود كيميايی پس از نمايش « متروپل» در جشنواره

:: 22 بهمن 1392  11:03:53 AM  ::

علیرضا زرین دست و مسعود کیمیایی در پشت صحنه فیلم

علیرضا زرین دست و مسعود کیمیایی در پشت صحنه فیلم "متروپل"

 

سی نت: آنچه در زير می خوانيد پياده ی شده ی مصاحبه مسعود كيميايی با روزنامه «شرق» پس از نمايش تازه ترين ساخته اش در جشنواره سی و دوم است. فيلمی كه با اعتراض اهالی رسانه رو به رو شد و اكثر قريب به اتفاقشان آن را ضعيف ترين ساخته ی كارنامه ی پر و پيمان كيميايی می دانند.

چرا خاطره سینما «متروپل» را که حالادیگر متروکه شده است، دوباره زنده کردید؟
همان طور که می دانید نام فیلم در ابتدا «کلید شکسته»، بعد «اسب ها می میرند» و «عرق سرد» بود که قبول نکردند و «متروپل» آرام آرام تبدیل به نام فیلم شد. سالن سینما «متروپل» را از آقای بهبهانی گرفتیم که لطف کردند و با پدرشان در آمریکا که صاحب سینما بودند تماس گرفتند. ایشان هم از اینکه سینمایشان دوباره مطرح می شد خوشحال شدند. اما قسمت درونی ماجرا؛ وقتی وارد سینما شدم دیدم، می شود میز بیلیارد در سالن انتظار گذاشت و باشگاه تشکیل داد. ویترین ها هم مثل گذشته باقی بمانند. بازیگران سینما هم که روی کاغذ مانده اند و در ویترین ها هستند می توانند بمانند و باشگاه هم بماند. آهسته آهسته اینها با هم کنار آمدند؛ یعنی باشگاه با سینما کنار آمد. انگار سینما پیشنهاد می کرد که بیا از من فیلم بگیر. دیدم اگر پول داشتم آن سینما را می خریدم و حتما تبدیل به باشگاه بیلیارد می کردم که همه به خاطر آن بیایند سینما را هم ببینند.

مثل یک موزه؟
بله. دوست دارم درباره معماری سینما هم صحبت کنم. وقتی مهدی شقاقی در آن دوره برای مشیرالدوله مجلس شورای ملی را ساخت، مشیرالدوله می خواست مسجدش کنار خانه اش باشد که مسجد سپهسالار را هم ساختند. بعد از مدتی مجلس شورای ملی شد و خانه خودش را به دولت داد و درهای مسجد را هم روی مردم باز کرد. پسر مهدی شقاقی طرح سینما «رکس» تهران و «متروپل» را داد که معمار متبحری آنجا را ساخت که از ارامنه بود و متاسفانه حالانامش در خاطرم نیست. «رکس» و «متروپل» سینماهایی بودند که آخر شب ها به سالن مد تبدیل می شدند. نکته جالب این بود وقتی وارد آنجا شدم در یک روز بوی سینمای مرده و در روز دیگر بوی سینمای زنده را استشمام می کردم. متوجه نشدم چه زمانی این سینما مرده و چه زمانی زنده است! هرچند سینما که همیشه زنده است. اما چرا صندلی های این سینما تا این حد خاک خورده و چرا روی آپارات ها تا این حد خاک نشسته است؟ ... عکس هایی که آن زمان در ویترین استفاده می کردند زیر پا بود. رُل های فیلم ها هم باز شده بود. به هر جهت با همه اینها فیلم «متروپل» ساخته شد. آقای منجزی طرحی داشت که دینامیسم اولیه اش را خیلی دوست داشتم. شبی زنی مورد هجوم واقع می شود و کسی در خیابان ها نیست به دادش برسد زن مجبور می شود به تنها چراغ روشن که سینماست پناه ببرد. طرح آقای منجزی همین هجوم بود و اینکه این زن وارد جایی می شود. ولی من سینما را وارد این طرح کردم.

برخی معتقدند فیلم «متروپل» در ستایش سینماست و اینکه هنوز فیلمسازی همچون شما در این سن و سال فیلمی در ستایش سینما می سازد قابل توجه می دانند. اما منتقدان شما مسایلی را مطرح می کنند. نظرتان در باره انتقادهاچیست؟
من باید «نقدی» بخوانم که آن خودش «منتقد» باشد! باید «فیلمی» از یک فیلمساز ببینم که «فیلمساز» باشد! آیا اگر فیلمی از هیچکاک نگاه می کنیم، در نقدهای این افراد هم پیدا می کنیم؟ فرض کنید میان افرادی که جزو فیلمسازان اول هستند کسی مانند «برگمان» پیدا شود، آیا این منتقدان می توانند این فرد را تشخیص دهند؟! فقط می گویند خوب است یا بد. خب در این نظر مسایلی مثل رفاقت، پول، رسیدن به هم و... هم وجود دارد و این خیلی غم انگیز است. عده ای نتوانستند فیلم بسازند که من نام آنها را می توانم بگویم، حالاشدند منتقد! یکی از این افراد چندسال است که نمی تواند فیلمنامه ای را که دارد، بسازد. اما در این جنجال سینما به «سایت» می روند و از اینجا بهتر کجا بروند؟ هر عقید ه ای را می فروشند و بازار عقیده فروشی راه انداخته اند. می خواهم مسایلی را بگویم، اما روحیه انسانی من این اجازه را به من نمی دهد. مثلاکسی که در نقدی علیه داریوش مهرجویی می نویسد، آیا به اندازه او فیلم دیده، موسیقی گوش کرده، به اندازه او دنیا را گشته؟ به اندازه او در جهان، فیلم دیده یا عاشق شده؟ به اندازه او در خیابان ها قدم زده؟ اصلااین مقوله را می شناسد؟ ... مگر آن به اصطلاح منتقد کیست که او باید بگوید فیلمت باید اینطوری باشد و منِ فیلمساز بگویم چشم. در همین سالن سینما عده ای در تاریکی به من می گویند چه بکن. درحالی که جایگاه من در روشنایی مشخص است و من در روشنایی ایستاده ام.

آیا منظورتان این است که متوجه فضای فیلمتان نشدند؟
مساله خیلی شخصی تر از اینهاست. انتخاب ها از قبل صورت می گیرد. مثلااینکه شش ماه گذشته ارتباط فیلمساز با فلان منتقد چگونه بوده، مهم و تاثیرگذار است. آنها از نقدهای جهانی و فیلم ها چیزی متوجه نیستند. همان فیلم هایی که از گوشه خیابان خریداری می کنند، فرصت دیدنشان را هم ندارند و مدام در سایت ها پرسه می زنند و اگر بگویم در قفس را که باز کنید بیرون می آیند می شوم فاشیست! بعضی هایشان 20سال قبل یک فیلم ساخته اند و آن را هم پنهان می کنند! من نسلی هستم که با نقدهای پرویز دوایی، پرویز نوری و جواد طوسی آشنا شدم. به دلیل اینکه جواد طوسی فیلم های من را دوست دارد با هم رفاقت داریم. اینطور نیست که چون با من رفاقت دارد، پس فیلم های من را هم دوست داشته باشد. وقتی او فیلم من را نقد می کند دلیل سینمایی می آورد. آن دلیل مهم است. آن دلیل میزان دانش او را نسبت به سینما و اطراف خودش نشان می دهد. این شخص پیرامون خودش را می شناسد و این پیرامون شامل سیاست و خیلی چیزهای دیگر هم می شود. ولی این به اصطلاح منتقدان انتخاب فیلم هایشان، جهت گیری های سیاسی و جناحی شان از یک تفکر «نیست درجهان» می آید.تفکری که پشتوانه ای نداشته باشد، تفکر نیست.
تفکری که در آن جغرافیا بیشتر به فکر سیرکردن شکمشان هستند و به این مسایل خیلی دقت نمی کنند. مثلاکسی فیلم «متروپل» را که هنوز در حال ساخت است و تمام نشده، نقد کرده است. نقدش هم در مورد فیلم نبود، توهین خانه ای بود که درش را باز کرده بودند. این افراد پشت چیزی پنهان می شوند که فعل ندانستن سینما و ادبیات را با هم دارد. بعضی از این افراد حتی کتاب بنده را نخوانده اند و حتی اطلاعی از آن ندارند.

پیش از این گفته بودید که قهرمان های مرد فیلم هایتان دیگر پیر شده اند. به همین دلیل در «متروپل» قهرمان فیلم یک زن شده است؟
قهرمان فیلم من همان دو مرد جوان درون سینما هستند که زن به آنها پناه می برد. آنها همان قهرمان های فراموش شده هستند و از کاغذهای کهنه و زردشده پشت ویترین بیرون آمدند. البته باید همانجا بمانند. همانجا می مانند تا دوباره زنده شوند و باری دیگر آن سینما ساخته شود.

به نظر می رسد چیزی که سال ها در سینما فراموش شده در «متروپل» به آن توجه شده. گفت وگوی رودرروی دو زن و فراهم آوردن فضای گفت وگو در سینما...؟
کسی که دعوا را به وجود می آورد، بیرون سینماست. خانمی که دعواساز و به دنبال پول است بیرون سینماست. کسی که درد کشیده و روی پای خودش فرزندش را بزرگ می کند پناهنده سینماست. آن خواهر و آن پسر جوان که میز ها را جمع می کنند، پناهنده سینما هستند. جایی می گوید «من دیگه جایی دارم و تو خیابان و لاله زار هم نمی رم و همینجا هستم.»
در حالی که دارودسته مظفر (یوسف مرادیان)، شردرست کن فیلم، اعتقاد دارند که «هرچی شره توی سینماست.»
بله. به همین دلیل کسی از آنها وارد سینما نمی شود.

سکانسی که خسرو و خواهرش توی در هستند و اطرافشان را نگاتیو فرا گرفته، یادآور گذشته سینماست...؟
کاملا. اینها پناهندگان سینما هستند. می ماند مساله ای که در من خیلی وجود دارد و با آن درگیرم؛ جایی که کامپیوتر وارد زندگی خصوصی و هستی ذاتی من می شود. همیشه معتقدم آدم ها - دو شاعر یا دو قاتل - در هر شرایطی که با هم روبه رو می شوند، وقتی از یکدیگرخواسته های انسانی داشته باشند و چشم توچشم شوند خیلی سریع تر به فراز و به نتیجه می رسند. هر چقدر تماس چشمی نداشته باشند سبع تر و تندخو تر می شوند. این دو زن تا وقتی شیشه میانشان حائل است و همدیگر را نمی بینند به هم می پرند و به محض اینکه چشم درچشم هم می شوند لبخند می زنند.

این همه مقدمه چینی برای رسیدن به این نقطه چیست؟
چون اینطور نیست که به سرعت به این مرحله رسیده اند، این دو وقتی به دو انسان تبدیل شده اند و در چشم هم نگاه کرده تازه با یکدیگر گفت وگو می کنند. زیبایی و والایی انسان که در نگاهش است به کلمه تبدیل می شود. این دو وقتی روبه روی هم هستند با نسیمی که به چادر و روسریشان می وزد همدیگر را پیدا می کنند. حالایکی شان بچه دارد و دیگری می خواهد بچه او را ببیند.

یعنی کم کم از بدویت به گفت وگو می رسند؟
بله. به همین دلیل معتقدم اگر کارهای خودمان را خودمان انجام دهیم و به هم نگاه کنیم، خیلی از وحشی گری ها از بین خواهد رفت.

چرا دعواها پشت شیشه اتفاق می افتد؟
چون آنها نباید وارد سینما شوند. یک وجودی در بیرون است و یکی هم داخل که متعلق به من است که هر شاعر، نویسنده و فیلمساز آن را دارد. یک خلوت برای اتفاقات، برای اجرای عاشقانه ها و تندی ها و مسایل اجتماعی اش دارد که در خلوتش اتفاق می افتد و به ایده آلیسم نزدیک نمی شود و همانجا می ماند. بیرون، یک اتفاق است و از این شیشه به این ور داخل سینما متعلق به من است. می خواهم در آن شعر یا مرثیه بگویم و تقدیسش کنم. آدم آنجا، آدم است. من سینما را اینطور دوست دارم.

خاتون اول به سراغ زن اول آقای ماندگاری (شقایق فراهانی) می رود. درواقع او از داخل سینما سر آشتی را باز می کند؟
اگر خاطرتان باشد در ابتدا آدم بد ها دم درمی آیند و سه تا توی سینما در را باز می کنند، سه به سه می شوند. بعد می گویند کسی که قانون این طرف را می داند وارد شود. آن وقت آن سه تا بیرونی به هم نگاه می کنند.

چرا خاتون بعد از صحنه تصادف به سختی سینما را پیدا می کند و بعد واردش می شود؟
وقتی خاتون تصادف می کند تا رسیدن به متروپل زمانی طولانی طی می شود. در باران می دود، زمین می خورد، حتی خودش را می کشد. چون باید این راه را برود. این راه، آیینی برای رسیدن به سینماست. باید زمین بخوری و خون آلود شوی. برای رسیدن به سینما باید درد بکشی.

باران هم می بارد. خاتون در راه رسیدن به سینما تطهیر می شود...؟
کاملادرست می گویید. همه این مسایل با فکر انجام شده و اینطور نبوده که بعد از ساختن فیلم، مفهومی برایش بسازم.

دو مرد جوان فیلم با بازی محمدرضا فروتن و پولاد کیمیایی، مردان آرمانی هستند که اصلاتوی سینما هستند و از آنجا بیرون نمی آیند و در دنیای واقعی دنبالشان می گردیم. آیا اینطوری است؟
بله. آنها هیچ چشمی به خاتون ندارند. بلد بودم میان آنها رابطه عاشقانه ای به خاطر پول یا بچه ایجاد کنم. وقتی پولاد می گوید من موتورسوارم و می توانم بروم بچه شما را با لباس گرم برایتان بیاورم، هر کسی باشد این پلان ها را می گیرد؛ اما من در فیلم نگذاشتم. چون آن بچه باید بیرون سینما بماند و وقتی تکلیفش معلوم شد وارد سینما شود. اتفاقا می توانستم تصاویر زیبایی خلق کنم. زیر باران، پولاد با موتور یک بچه را در آغوش بگیرد و به مادرش برساند و اتفاقا به سینمای من نزدیک بود. حتی سر صحنه پیشنهاد دادند که چنین کاری کنم؛ اما اگر بچه وارد سینما می شد نمی توانست این دعوا ها را تحمل کند. پس باید تکلیفش در آینده روشن شود. ولی در فیلم آن کسی که تکلیفش روشن نیست «موتور» هاست که باید از سینما بروند.

پولاد و فروتن خیلی خوب بازی کردند...؟
اتفاقا پولاد مسایل من را خیلی خوب در ک می کند. او می گفت یک بار به من گفتند تو از بالانگاه می کنی. گفتم برای شما بالاست. من در آن جایگاه به دنیا آمده ام. اطراف من اخوان و شاملو بودند و اصلابلد نیستم وارد دفتر یک تهیه کننده شوم و بگویم سلام علیکم، یک نقش به من بده. متاسفانه درندگی اطرافمان زیاد شده است. خیلی در موبایل ها به هم ناسزا می گویند، پیامک می زنند، انگارنه انگار انسانیم. مردم قهرمان نمی خواهند، همبرگر و تلویزیون و بازی های کامپیوتری می خواهند. وقتی دغدغه های همبرگر نداشته باشند و وقتی هم دغدغه های همبرگر داشته باشند، آن موقع قهرمان می خواهند. داریم جایی زندگی می کنیم که بی عاطفه بودن و بی تفاوتی یک امر عادی زندگی وروزمره است! کتک زدن بچه راحت تر از آموزش و پرورش است. الان اینگونه است که مشکل مردم بی تفاوتی است و آنهایی که می دانند تفاوت چیست، می گویند من هم باید مثل اینها بی تفاوت باشم. چون نمی توانند اقلیت باشند. به قول همینگوی، جهان جای خوبی است، ارزش مبارزه کردن با آن را دارم.

چرا خاتون که می توانست از دست آدم بدها از در پشتی فرار کند، این کار را نکرد؟
فکر کنید زنی که یک بار در زندگی اش شانس می آورد و مورد حمایت مردی مثل ماندگاری واقع می شود، تا آخر عمر به پای آن مرد می ایستد و حتی می گوید کاش قبر این مرد در خانه ام بود تا هرروز سر مزارش می رفتم. خب احترام به زن یعنی این، نه اینکه نقشش زیاد باشد. احترام به زن این است که این خانم وقتی دوره کشاورزی تمام می شود و به تهران می آید؛ ادعا می کند که بهشته اجازه نداد وارد کار مواد مخدر شوم. او مرا را به این مرد معرفی کرد و من همسر این مرد شدم. مگر می شود برای یک مرد زن نبود؟
او برای «مرد»، «زن» است، وگرنه برای نامرد، نازن است. این احترام به زن است. در فیلم قرار بود این صحنه باشد که خاتون در پیری اش می گوید تنها شبی که احساس راحتی کردم، شبی بوده که دو مرد در سینما از من حمایت کردند. بعد از او درباره آن دو مرد سوال می شود. می گوید از آن به بعد دیگر آنها را ندیدم و همه جا را دنبالشان گشتم. صبر کردم تا سینما ساخته شود و دوباره آنها را پیدا کنم.

چرا این صحنه را در فیلم استفاده نکردید؟
چون نمی خواستم از این سینما خارج شوم. وقتی با خاتون وارد این سینما شدم بیرون نرفتم. خاتون هم در سینما ماند.

نظرتان درباره واکنش های منفی برخی ها هنگام نمایش فیلم چه بود؟
کسانی که این فیلم را همراه با لکنت می دانند با سینما کار ندارند و به دنبال حواشی اند. فرض کنید افرادی در نمایشگاه کتاب، غرفه های «کافکا» و «همینگوی» را شلوغ کنند. قطعا این شلوغی تاثیری بر نوشته های آنها ندارد. بعضی ها هستند که در سینما دست می زنند و توهین می کنند، اما برای سینما چه کرده‌اند؟ متاسفانه ما چه بی باک تقلب می کنیم. متقلب از تقلب هراس ندارد. با این حال بهتر است حرف نزنم. چون به قول مولوی؛ خموش باش، خموش باش

 

منبع: روزنامه شرق

5806 - احمد شاهوند

...............................................

کلاکت  اثر مرتبط:

متروپل - Metropol        >> مشاهده اطلاعات کامل

................................................

arrow  دیگر اخبار مربوط به سی و دومین جشنواره فیلم فجر (361 خبر):

361 - گاف عجیب و غریب هیات داوران جشنواره فیلم فجر در اعلام نام یک کاندیدا!/ نعیمه نظام دوست به جای شهین تسلیمی کاندیدا شد!

360 - بخش تجلی اراده ملی فیلم فجر برگزیدگانش را شناخت/ 7 جایزه برای «شیار 143»

359 - چرا «رستاخیز» در جشنواره‌ی فجر شهرستانها به نمایش درنیامد؟

358 - نام هایی که چیزی برای عرضه نداشتند! / یادداشت نیما بهدادی مهر برای جشنواره سی و دوم فیلم فجر

357 - ریز انتخاب نویسندگان و منتقدان سی نت برای بهترین های جشنواره سی و دوم فیلم فجر

356 - "خانه پدری"، کیانوش عیاری، نوید محمدزاده، مریلا زارعی و ... / بهترین های جشنواره سی و دوم فیلم فجر به انتخاب نویسندگان و منتقدان سی نت معرفی شدند + لیست بهترین ها به انتخاب کاربران سایت

355 - حاتمی‌کیا: در این ایام به شدت به مباحث فیلم «چ» احتیاج داریم

354 - تجربه ی لذت ناب سینما / یادداشت خواندنی کاربر سی نت برای "ماهی و گربه"

353 - رقابت نزدیک سه فیلم / اعلام کاندیداهای بهترین های جشنواره سی و دوم به انتخاب نویسندگان و منتقدان سی نت / کاربران هم بهترین های جشنواره را انتخاب کنند

352 - این فیلم ها رو به کی نشون می دین؟ / یادداشت محمد هاشمی برای چند فیلم جشنواره فجر

>> همه اخبار سی و دومین جشنواره فیلم فجر

 

Header

پرونده های ویژه سی نت از دوره های برگزاری جشنواره فیلم فجر

 

::  نقل مطالب و عکس های اختصاصی سی نت بدون ذکر منبع، نام نويسنده و نام عکاس ممنوع است  ::


صفحه اول  |  فیلم ها  |   هنرمندان   |   نقد و یادداشت  |  نويسنده ها   |  ویدئو  |  پرسش و پاسخ   |  درباره ما    تماس با ما  |   جدول فروش   |   تبلیغات


ماهنامه سینمایی «برش های کوتاه» (جدید)

::  سردبیر: احمد شاهوند  ::

 


تقدیر از احمد شاهوند در اولین جشن رسانه های سینمایی  تقدیر شده در چهارمین جشنواره وب به عنوان بهترین سایت فیلم به انتخاب کاربران  تقدیر شده در جشنواره نشریه های اینترنتی

  كليه حقوق اين سايت براي سایت سی نت (cinetmag.com) محفوظ است.

Copyright © 2003 - 2019 Cinetmag.com All rights reserved


طراحی و اجرا: استودیو سی نت