این فیلم ها رو به کی نشون می دین؟ / یادداشت محمد هاشمی برای چند فیلم جشنواره فجر
::
28 بهمن 1392
5:13:55 PM ::
پوستر فیلم "ماهی و گربه" ساخته شهرام مکری |
سی نت:
فیلم های بخش مسابقه ی سینمای ایران در جشنواره فیلم فجر، همیشه وضعیت مشابهی داشته اند. چند فیلم خیلی خوب و تعدادی انگشت شمار، فیلم متوسط با یک یا حداکثر دو غافلگیری. چه آن زمان که شرط اکران سال بعد فیلم ها حضور در جشنواره بود و بنابراین، فیلم ها بدون هیچ انتخابی، در جشنواره اکران می شدند و چه اکنون، که انتخاب می شوند تا بهترین فیلم های تولیدی یک سال در جشنواره به نمایش درآید. منتها چند سالی هست که هیچ نوع غافلگیریی در جشنواره وجود ندارد و منهای دو سه فیلم خیلی خوب، مجبوریم فقط به فیلم هایی خوب و متوسط دل خوش کنیم و به امید غافلگیری درسال های بعد بمانیم:
آذر، شهدخت، پرویز و دیگران (بهروز افخمی): روایت نقلی، در فیلم داستانی، جایی قابل قبول است که در نسبت تعاملی با روایت نمایشی درآید و در نهایت، جلوه های نمایشی پیدا کند. بسیاری از بخش های روایت نقلی فیلم جدید افخمی چنین نیست...فیلم در نهایت، یک مورالیته یا درام اخلاقی است که از کنار هم قرار دادن زندگی پدر و دختر به جمع بندی اهمیت خانواده می رسد و خب، علاوه بر اینکه درام اخلاقی، اساسن به شدت ایدئولوژیک است و چندان هنرمندانه نیست، در این فیلم چنین نتیجه گیری قیاسی، اساسن غلط است... افخمی آدم خوش شانسی است که برای این فیلم این همه جایزه دریافت کرد...
آرایش غلیظ (حمید نعمت الله): جنس شوخ طبعی هادی مقدم دوست و حمید نعمت الله جوری است که برای بعضی دوستان، تنفربرانگیز است. به نظرشان لوس بازی یا جنونی ناچسب می رسد، اما خب،من این طور فکر نمی کنم و این جنون متخیل را برای خلق دنیایی که مناسب فیلم های این دو نفر است، درک می کنم. اصلن این نشت عناصر به شدت تخیلی و غیرواقعی در فیلمی که به موضوعی واقعی می پردازد، به نظرم کار این دو را قابل توجه می کند. ضمن اینکه گمان می کنم نعمت الله و مقدم دوست توانسته اند روایت روان و درگیرکننده ای از داستان چند کلاهبردار کلاش که دست آخر سر همه شان بی کلاه می ماند به دست دهند...
جینگو (تورج اصلانی): نام داخل پرانتز این فیلم، «روایت معلق» است. اما روایت معلقی که بسترهای مناسب دراماتیک پیدا نکند به اغتشاش در ساختار و ساختمان منجر خواهد شد.چیزی که فیلم «جینگو» هست، با شخصیت هایی معلق، هدف هایی معلق، مانع های جلوی هدف هایی معلق و نتیجه گیری معلق... در نتیجه هم فیلمی معلق داریم که از آن، تنها بعضی گفت و گوها یا تک سکانس های جذابش به خاطر می مانند
خانه پدری (کیانوش عیاری): حکومت فرانکو وقتی داشت لورکای شاعر را به اعدام محکوم می کرد، از او درباره ی لایه های پنهانی شعرش پرسید، پاسخ لورکا این بود که وی تنها ترانه های روستایی می نویسد و هیچ قصد سیاسی از این ترانه ای روستایی ندارد...در برنامه ی هفت وقتی مجری از کیانوش عیاری فیلمساز درباره ی مضامین سیاسی پنهان اثرش پرسید، عیاری گفت تنها قصد داشته نشان دهد که خشونت چیز بدی است و هیچ قصد دیگری در کار نبوده است.
خانوم (تینا پاکروان): در اینکه زنان بسیاری بار زندگی های به هم ریخته ی همسرانشان را به دوش می کشند، حرفی نیست...اما این زنان هیچ گاه یکسره مهربان و فرشته خو نیستند، آنها گاهی عصبانی می شوند، گاهی می برند، گاهی به خواست خود از ادامه ی این زندگی های پررنج دست می کشند...زنان هیچ گاه این چنین، یکسره فرشته آسا نیستند.
خط ویژه (مصطفی کیایی): یک قصه ی روان، چند شخصیت جذاب، با یک لایه ی زیرین انتقاد اجتماعی. فیلمی که در درجه ی اول، به روایت کردن قصه اش اهمیت می دهد و در بستر آن انتقاد اجتماعی اش را هم مطرح می کند. بنابراین برخلاف «قصه ها» ی بنی اعتماد دچار شعارزدگی نمی شود و موفق می شود تماشاگر را هم با داستان خود و هم با انتقاد اجتماعی اش همراه سازد. با این حال، گاهی محافظه کاری فیلمنامه نویس شخصیت ها را دچار مشکل کرده است. مثلاً وابستگی شخصیت رانت خوار فیلم به نهادهای قدرت فقط در چند دیالوگ اشاره می شود و در عمل، نشانه ی چندانی از این فساد قدرت در آن نمایان نیست. پایان بندی فیلم هم که ریختن پول ها را بر سر مردم، در صحنه ای نشان می دهد که ماموران پلیس منفعلی حضور دارند، جالب نیست. همچنین بالا کشیدن دوربین در پایان همراه با صدای آژیر پلیس، مثلن به معنای اینکه امری متافیزیکی سرانجام شخصیت تبهکار فیلم را گرفتار خواهد کرد، پایان معناگرایانه ی بسیار نچسبی است
رستاخیز (احمدرضا درویش): «رستاخیز» نشان می دهد که می توان هزینه و زمان بسیار زیادی صرف کرد تا با دستمایه ی یکی از دراماتیک ترین وقایع تاریخی ، با پشتوانه ی آشنایی پیشینی قوی تماشاگران، فیلمی ساخت که کمترین میزان تأثیر دراماتیک را داشته باشد. فردوسی پور، گاهی در گزارش های فوتبالی اش که یک موقعیت گل بسیار آسان، گل نمی شود، می گوید در این شرایط گل نزدن کار بسیار سخت تری از گل زدن بود. فیلم بد ساختن آقای درویش هم با چنین دستمایه ای بسیار سخت تر از فیلم خوب ساختن بوده و ایشان به خوبی از پس این کار سخت برآمده اند. ارسطو در نظریه ی درام خود معتقد بود که تاریخ، آنچه را روی داده روایت می کند اما درام، آنچه را که احتمال رخ دادنش است. «رستاخیر» فیلم خوبی نیست به همین دلیل که آنچه را که روی داده روایت می کند، نه آنچه را که احتمال رخ دادنش بوده است
شیار 143 (نرگس آبیار): «شیار 143» مثال همان لطیفه های معروف است که مثلن کسی لاستیک یا چرخ ماشینی را داشته و می خواسته با آن یک ماشین بسازد. اینجا هم یک پایان بندی عالی و درگیرکننده وجود داشته و برای این پایان، یک فیلم ساخته شده است. بقیه ی فیلم قابلیت فراوانی دارد که بسیار کوتاه تر و تأثیرگذارتر شود. به نظر من هیچ ایرادی ندارد که تماشاگران یک فیلم ملودرام حین تماشای آن گریه کنند یا ضجه بزنند. برای فیلم ملودرام این حتی یک مزیت است. اما اینکه مدت زیادی از یک فیلم را کسالت زده تماشا کنیم تا به چنین پایانی برسیم پاشنه ی آشیل همین ملودرام هم هست
طبقه حساس (کمال تبریزی): این فیلم هم در تمام جاهایی که عناصر تخیلی را وارد زندگی واقعی شخصیت اصلی اش می کند، به نظرم موفق بوده است. اشکال کار را همان اشکال فیلمنامه های دیگر قاسم خانی می دانم. اینکه ساختاری اپیزودیک وار دارد، همچون آیتم های طنزی که گاهی به خوبی به هم نمی چسبند و موجب اغتشاش در ساختار روایت می شوند...
عصبانی نیستم (رضا درمیشیان): از نظر اینکه آنچه شخصیت اصلی تخیل می کند به نمایش درمی آید، همچنین نوع استفاده از تمهیدات تصویری، مثل جامپ کات های تدوین یا دوربین سیال، نشان می دهند که درمیشیان در حال حرکت به سوی تکامل درک زیبایی شناسانه اش از سینماست. اما به نظرم، از نظر چینش دقیق عناصر روایی، فیلم «بغض»، فیلم بهتری بود...از این که بگذریم، «عصبانی نیستم» را دوست دارم چون خودم را در آن می بینم که هر روز بارها مجبورم به خود بگویم «عصبانی نیستم» و بنابراین می توانم ارتباطی قوی با محتوای فیلم برقرار کنم. با این حال، اگر درمیشیان گاهی از شخصیت اصلی اش فاصله می گرفت و روایت گر «نباید عصبانی باشم» هم می شد، مقداری از بار ایدئولوژیک کارش می کاست و از آن سوی بام نمی افتاد...بی شک کنار گذاشتن فیلم «عصبانی نیستم» از جوایز ظلم بسیار بزرگی به این، شاید بهترین فیلم این جشنواره بود...
قصه ها (رخشان بنی اعتماد): «قصه ها» نشان می دهد از کولاژ کردن دردها و رنج های قابل احترام اجتماعی، درون بازنمود ناقص شخصیت هایی که هویت مناسبی برایشان ساخته و پرداخته نشده، حتماً فیلم خوبی نمی توان درآورد. به همین دلیل وقتی در اینجا، طوبی رو به دوربین می گوید: «این فیلم ها رو به کی نشون می دین؟» کاریکاتوری از سکانس مشابه در فیلم «زیر پوست شهر» بنی اعتماد ساخته می شود. زیرا در «زیر پوست شهر»، شعار دادن برای دغدغه ای اجتماعی، ماهیت نمایشی پیدا می کند، اما در «قصه ها» چنین نمی شود، حتی اگر به جای یک درد، به کلکسیونی از درد مراجعه شود
ماهی و گربه (شهرام مکری): من هیچ ارتباطی بین موضوع داستانی این فیلم و قتل های زنجیره ای پیدا نکردم و هیچ نشانه ای در فیلم، دال بر این موضوع نمی بینم. فقط داستانی از زاویه دیدهای مختلف شخصیت هاست درباره ی کشته شدن همگی شان، یا چند نفرشان، یا هیچ کدام شان در جایی مرموز (بی زمان و بی مکان یا همه زمانی- همه مکانی) در خارج شهر وقتی که در یک جشنواره یا مسابقه ی پرواز دادن بادبادک شرکت می کنند. به نظرم این فیلم، بهترین فیلمی بود که در جشنواره ی امسال دیدم... هرچند مدت زمان فیلم، مقداری طولانی به نظر می رسد و بازی های بازیگران جوانش گاهی کمی ضعیف است...اما فیلم به خوبی از پس عوض کردن زاویه های دیدش برمی آید، به خوبی تماشاگر را همواره در یک موقعیت آستانه ای و آویخته نگاه می دارد، به خوبی ان چنان عناصر تخیل و واقعیت را در هم می تند که هیچ گاه نمی فهمیم چه چیزی خیال و چه چیزی واقعیت است، به خوبی، بدون اینکه عامل های اصلی موجد فضای مخوف فیلم را نشان دهد، این فضا را ایجاد می کند... و همه ی اینها برای اینکه یک فیلم بتواند بهترین فیلم این جشنواره باشد، به نظرم کافی است...
ملبورن (نیما جاویدی): اگر اصغر فرهادی «جدایی نادر از سیمین» را نساخته بود یا بعد از ملبورن جاویدی ساخته بود، شاید اکنون می شد با زاویه ی دید بهتری به فیلم نگاه کرد، اما حالا که این طور نشده و بنابراین نمی توان «ملبورن» را جدا از «جدایی...» دید. زیرا بر اساس اصطلاح شناسی تحلیل گران گفتمان، متن از بافت خود جدا نیست و متن در شبکه ی درهم پیچیده ای از تعاملاتش با بافت قابل تحلیل است. در این مورد هم که «ملبورن» متن است و «جدایی» از عوامل و عناصر بافت. پس «ملبورن» را نمی توان چیزی جز رونوشتی ضعیف ( و با اغماض، متوسط) از «جدایی» دانست، یا از گزیده ی یک درون مایه آثار فرهادی، از چهارشنبه سوری به بعد. البته اثبات این نکته نیاز به فضای نوشتاری بسیار وسیع تری دارد، اما به عنوان یک نکته می توانم به جایی اشاره کنم که امیرعلی به لپ تاپ خود مراجعه می کند و خیلی سریع متوجه می شود که ممکن است بچه در اثر دمر خوابیدن و سیگار کشیدن مرده باشد و بنابراین، هم خودش و هم همسرش در این مرگ مقصرند. اولاً چرا باید مردی تحصیل کرده که در حال مهاجرت به استرالیا است، ابتدا به سایت های انگلیسی زبان که معتبرتر هستند، در این مورد مراجعه نکند. ثانیاً چگونه ممکن است در میان این همه سایت های فارسی، خیلی ساده، اولین صفحه ی گوگل، در اسرع وقت به او اطلاعاتی این چنین تخصصی بدهد. فیلم های فرهادی از چنین اشتباهاتی، همواره بری بوده اند
همه چیز برای فروش (امیرحسین ثقفی): در پیرنگ اپیزودیک، اپیزودها باید به هم ارتباط داشته باشند، به طوری که از به هم پیوستن اپیزودها داستان کامل شکل بگیرد. در فیلم «همه چیز برای فروش» چنین اتفاقی نمی افتد، بنابراین اپیزودهایی می توانند حذف یا کوتاه و بلند شوند، بعضی اپیزودها در نقطه ای که در فیلم تمام می شوند، واقعن تمام نمی شوند و شخصیت ها و داستان قابلیت ادامه دارد، بعضی اپیزودها هم بی دلیل کش می آیند. با این حال، تقریبن می توان گفت که هریک از اپیزودها به طور مستقل تا حدود زیادی درگیر کننده هستند و مشکل اصلی از عدم برقرار شدن ارتباط های درست بین آنهاست. ادای دین ثقفی به سینمای وسترن هم موجب غنای بصری فیلم می شود و هم بستر دراماتیک می یابد. واقع شدن داستان ها در فضاهایی خشک و عبوس و لم یزرع، بر برهوت جهانی که شخصیت ها در آن کنش دارند، دلالت می کند.
منبع:
صفحه فیس بوک محمد هاشمی
12079
-
احمد شاهوند
................................................
دیگر اخبار مربوط به
سی و دومین جشنواره فیلم فجر
(361
خبر):
361 -
گاف عجیب و غریب هیات داوران جشنواره فیلم فجر در اعلام نام یک کاندیدا!/ نعیمه نظام دوست به جای شهین تسلیمی کاندیدا شد!
360 -
بخش تجلی اراده ملی فیلم فجر برگزیدگانش را شناخت/ 7 جایزه برای «شیار 143»
359 -
چرا «رستاخیز» در جشنوارهی فجر شهرستانها به نمایش درنیامد؟
358 -
نام هایی که چیزی برای عرضه نداشتند! / یادداشت نیما بهدادی مهر برای جشنواره سی و دوم فیلم فجر
357 -
ریز انتخاب نویسندگان و منتقدان سی نت برای بهترین های جشنواره سی و دوم فیلم فجر
356 -
"خانه پدری"، کیانوش عیاری، نوید محمدزاده، مریلا زارعی و ... / بهترین های جشنواره سی و دوم فیلم فجر به انتخاب نویسندگان و منتقدان سی نت معرفی شدند + لیست بهترین ها به انتخاب کاربران سایت
355 -
حاتمیکیا: در این ایام به شدت به مباحث فیلم «چ» احتیاج داریم
354 -
تجربه ی لذت ناب سینما / یادداشت خواندنی کاربر سی نت برای "ماهی و گربه"
353 -
رقابت نزدیک سه فیلم / اعلام کاندیداهای بهترین های جشنواره سی و دوم به انتخاب نویسندگان و منتقدان سی نت / کاربران هم بهترین های جشنواره را انتخاب کنند
352 -
این فیلم ها رو به کی نشون می دین؟ / یادداشت محمد هاشمی برای چند فیلم جشنواره فجر
>>
همه اخبار سی و دومین جشنواره فیلم فجر
|